2777
2789
عنوان

زدند ، دریدند ، کشتند .

156 بازدید | 0 پست

سلام عزیز قلبم،

حالت چطور است؟

دوباره نامه هایم را شروع کرده ام.

میدانی که چند وقت است برایت ننوشته ام؟

دلم برایت بسیار تنگ شده است به امیدت به زیستن ادامه میدهم.

دلم میخواهد در گوشه ی خلوتی در کنارت بنشینیم و به تو بگویم:

_ میشه بغلم کنی؟

میشه تا وقتی زنده ایی پیشم بمونی؟

میشه واسم تکراری نشی؟

میشه واسم کتاب بگیری؟

میشه این میشه ها رو دوست داشته باشی؟

و خیلی حرف های دیگر که گفتنشان حوصله ی تو را سر میبرد.

این چند وقت که برایت ننوشتم، بلا ها سرمان آمد.

زدند، دریدند و کشتند...

نبودی ببینی که شهر را چه غوغایی برداشته بود.

اما خوب شد که نبودی اگر بودی تو را هم میکشتند،

خودت خوب میدانی که میمردی..

راستی گاهی اوقات مادرت را در خیابان ها میبینم اما او من را نمیشناسد،

بدونِ من خوش میگذرد؟ دوستان تازه ایی پیدا کرده ایی؟

بگو که هر شب با دیدن ماه به یاد من می افتی؟)

ماه شب تارم دوستت دارم♡

برایم از خاطراتت بنویس و این را بدان که من به امید دیدار تو زنده خواهم ماند.

دوستدار تو نیمه ی گمشده ات...

منجمد های بیرون اومده از سردخونه ذهنِ ما
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز