2777
2789
عنوان

خانما حق دارم ب شوهرم شــک کنم یــا ن

| مشاهده متن کامل بحث + 1144 بازدید | 28 پست
چقدم تیزی یکم سر و گوشش مینجنبه

رمز اینستاشو چون من میدونسم عوض کرده 

از وقتی سیم کارت جدید گرفته از این رو ب اون روشده 

15سالم بــود ک عاشقت شدم ،با حرفات خامم کردی و عقل از سرن پروندی ،دیگ هیچی برام مهـــم نبود(ن آبروی پدر ن مادر)،همه ی زندگیم تو شــده بودی،خونوادم مخالفت کردن و من تو رو انتخاب کردم حتی حاضر شدم بخاطرت آبروی بابامو ببرم،همه چی ب خوبی پیش رف خونوادمم قبولت کردن روز جشن فرا رسید و من بخاطر آرایشگری ک تو انتخاب کردی بعد 6 روز از عقدمون یه سیلی خوردم،اونروز پیش همه حتی غریبه ها هم خورد شدم،از اونروز ب بعد دیگ هیچی مث قبل نشد،من بجای روزای خوش،روزای بد زندگیمو گذروندم،بخاطر حـــرفات،مـادرت منو تحقیر کرد پیش عروس داییم،از اونروز دیگ خیلی پیر شدم دیگ همون دختری نشدم ک بقیه میشناختن شدم یه دختر سرد و بی احساس،دلم شد مث سنگ الانم ک 20 سالمه وقتی بهم نگا میکنن فک میکنن من یه زن 30 سالم

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

چن باری شماره پیدا کردم از تو گوشیش  ب همشون زنگید گف شمارتونو زنم پیدا کرده  اونا هم قط ...

چقد هرزس چرا موندی باهاش

یه تعلیقیم بهم نگید تازه وارد😐درخاست دوستی قبول نمیکنم اصرار نکنید 😁ما امیدمون به خداس 
رمز اینستاشو چون من میدونسم عوض کرده  از وقتی سیم کارت جدید گرفته از این رو ب اون روشده

زهرشو بگیر.

نمیدونم اینجا چطور بگم.

میدونی که منظورم از زهر چیه؟+۱۸🙊🙈

مردا مثل مارن که وقتی زهر نداشته باشه بی خطر میشه.




ادم نمیفهمه اومده نی نی سایت یا ختم صلوات

تو غذاش هم لیمو عمانی بنداز 

چیز میزای گرم هم بهش نده.

بهش بگو اولین اشتباه، اخرین اشتباهته و هرچی ببینم میرم و تو بمونی و بعد برو کل دنیا رو بگرد تا مثل من پیدا کنی


ادم نمیفهمه اومده نی نی سایت یا ختم صلوات
چقد هرزس چرا موندی باهاش

بچم چیکا کنم 

15سالم بــود ک عاشقت شدم ،با حرفات خامم کردی و عقل از سرن پروندی ،دیگ هیچی برام مهـــم نبود(ن آبروی پدر ن مادر)،همه ی زندگیم تو شــده بودی،خونوادم مخالفت کردن و من تو رو انتخاب کردم حتی حاضر شدم بخاطرت آبروی بابامو ببرم،همه چی ب خوبی پیش رف خونوادمم قبولت کردن روز جشن فرا رسید و من بخاطر آرایشگری ک تو انتخاب کردی بعد 6 روز از عقدمون یه سیلی خوردم،اونروز پیش همه حتی غریبه ها هم خورد شدم،از اونروز ب بعد دیگ هیچی مث قبل نشد،من بجای روزای خوش،روزای بد زندگیمو گذروندم،بخاطر حـــرفات،مـادرت منو تحقیر کرد پیش عروس داییم،از اونروز دیگ خیلی پیر شدم دیگ همون دختری نشدم ک بقیه میشناختن شدم یه دختر سرد و بی احساس،دلم شد مث سنگ الانم ک 20 سالمه وقتی بهم نگا میکنن فک میکنن من یه زن 30 سالم
تو غذاش هم لیمو عمانی بنداز  چیز میزای گرم هم بهش نده. بهش بگو اولین اشتباه، اخرین اشتباهته و ...

چجوری بش بی محلی کنم چیکار کنم حس کنه برام مهم نیس ک باهاش بحرفم یا ن 

15سالم بــود ک عاشقت شدم ،با حرفات خامم کردی و عقل از سرن پروندی ،دیگ هیچی برام مهـــم نبود(ن آبروی پدر ن مادر)،همه ی زندگیم تو شــده بودی،خونوادم مخالفت کردن و من تو رو انتخاب کردم حتی حاضر شدم بخاطرت آبروی بابامو ببرم،همه چی ب خوبی پیش رف خونوادمم قبولت کردن روز جشن فرا رسید و من بخاطر آرایشگری ک تو انتخاب کردی بعد 6 روز از عقدمون یه سیلی خوردم،اونروز پیش همه حتی غریبه ها هم خورد شدم،از اونروز ب بعد دیگ هیچی مث قبل نشد،من بجای روزای خوش،روزای بد زندگیمو گذروندم،بخاطر حـــرفات،مـادرت منو تحقیر کرد پیش عروس داییم،از اونروز دیگ خیلی پیر شدم دیگ همون دختری نشدم ک بقیه میشناختن شدم یه دختر سرد و بی احساس،دلم شد مث سنگ الانم ک 20 سالمه وقتی بهم نگا میکنن فک میکنن من یه زن 30 سالم
چجوری بش بی محلی کنم چیکار کنم حس کنه برام مهم نیس ک باهاش بحرفم یا ن 

نگفتم بی محلی کن گفتم انقدر رابطه داشته باش باهاش.

چون معمولا وقتی حس نیازی نباشه ذهنش حول این چیزا نمیچرخه

ادم نمیفهمه اومده نی نی سایت یا ختم صلوات
نگفتم بی محلی کن گفتم انقدر رابطه داشته باش باهاش. چون معمولا وقتی حس نیازی نباشه ذهنش حول این چیزا ...

میدونم چی گفتی 

میگم میخام بش بی محلی کنم،تا زیاد بره سمت دخترا،بعد یه مدرکی جمع کنم تا فردا اگ اختلافی بینمون افتاد بگم بفرما اینم مدرک 

15سالم بــود ک عاشقت شدم ،با حرفات خامم کردی و عقل از سرن پروندی ،دیگ هیچی برام مهـــم نبود(ن آبروی پدر ن مادر)،همه ی زندگیم تو شــده بودی،خونوادم مخالفت کردن و من تو رو انتخاب کردم حتی حاضر شدم بخاطرت آبروی بابامو ببرم،همه چی ب خوبی پیش رف خونوادمم قبولت کردن روز جشن فرا رسید و من بخاطر آرایشگری ک تو انتخاب کردی بعد 6 روز از عقدمون یه سیلی خوردم،اونروز پیش همه حتی غریبه ها هم خورد شدم،از اونروز ب بعد دیگ هیچی مث قبل نشد،من بجای روزای خوش،روزای بد زندگیمو گذروندم،بخاطر حـــرفات،مـادرت منو تحقیر کرد پیش عروس داییم،از اونروز دیگ خیلی پیر شدم دیگ همون دختری نشدم ک بقیه میشناختن شدم یه دختر سرد و بی احساس،دلم شد مث سنگ الانم ک 20 سالمه وقتی بهم نگا میکنن فک میکنن من یه زن 30 سالم
میدونم چی گفتی  میگم میخام بش بی محلی کنم،تا زیاد بره سمت دخترا،بعد یه مدرکی جمع کنم تا فردا ا ...

وا 🧐😳😐

حالا اگه عاشق شد چی؟گفت دیگه فهمیدم بدون اون دختر نمیتونم زندگی کنم ،پس بیا جداشیم

ادم نمیفهمه اومده نی نی سایت یا ختم صلوات
وا 🧐😳😐 حالا اگه عاشق شد چی؟گفت دیگه فهمیدم بدون اون دختر نمیتونم زندگی کنم ،پس بیا جداشیم

از خدامه ازش جدا شم 

چون هر چیزی میشه ب خونوادم فحش میده از چشمم افتاده

15سالم بــود ک عاشقت شدم ،با حرفات خامم کردی و عقل از سرن پروندی ،دیگ هیچی برام مهـــم نبود(ن آبروی پدر ن مادر)،همه ی زندگیم تو شــده بودی،خونوادم مخالفت کردن و من تو رو انتخاب کردم حتی حاضر شدم بخاطرت آبروی بابامو ببرم،همه چی ب خوبی پیش رف خونوادمم قبولت کردن روز جشن فرا رسید و من بخاطر آرایشگری ک تو انتخاب کردی بعد 6 روز از عقدمون یه سیلی خوردم،اونروز پیش همه حتی غریبه ها هم خورد شدم،از اونروز ب بعد دیگ هیچی مث قبل نشد،من بجای روزای خوش،روزای بد زندگیمو گذروندم،بخاطر حـــرفات،مـادرت منو تحقیر کرد پیش عروس داییم،از اونروز دیگ خیلی پیر شدم دیگ همون دختری نشدم ک بقیه میشناختن شدم یه دختر سرد و بی احساس،دلم شد مث سنگ الانم ک 20 سالمه وقتی بهم نگا میکنن فک میکنن من یه زن 30 سالم
از خدامه ازش جدا شم  چون هر چیزی میشه ب خونوادم فحش میده از چشمم افتاده

اها خب پس 

یک‌مدت بهش بیتوجه باش یکجور رفتار کن انگار نمیبینیش یا برات مهم نیست

ادم نمیفهمه اومده نی نی سایت یا ختم صلوات
اها خب پس  یک‌مدت بهش بیتوجه باش یکجور رفتار کن انگار نمیبینیش یا برات مهم نیست

اتفاقا الان 4 روزه باهاش قهرم نمیحرفم 

خداروشکر بچه دارم.برا همین سرم ب بچه گرم میشه

15سالم بــود ک عاشقت شدم ،با حرفات خامم کردی و عقل از سرن پروندی ،دیگ هیچی برام مهـــم نبود(ن آبروی پدر ن مادر)،همه ی زندگیم تو شــده بودی،خونوادم مخالفت کردن و من تو رو انتخاب کردم حتی حاضر شدم بخاطرت آبروی بابامو ببرم،همه چی ب خوبی پیش رف خونوادمم قبولت کردن روز جشن فرا رسید و من بخاطر آرایشگری ک تو انتخاب کردی بعد 6 روز از عقدمون یه سیلی خوردم،اونروز پیش همه حتی غریبه ها هم خورد شدم،از اونروز ب بعد دیگ هیچی مث قبل نشد،من بجای روزای خوش،روزای بد زندگیمو گذروندم،بخاطر حـــرفات،مـادرت منو تحقیر کرد پیش عروس داییم،از اونروز دیگ خیلی پیر شدم دیگ همون دختری نشدم ک بقیه میشناختن شدم یه دختر سرد و بی احساس،دلم شد مث سنگ الانم ک 20 سالمه وقتی بهم نگا میکنن فک میکنن من یه زن 30 سالم
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز