عاشقی کردن هزاران درد ناگفته در دل دارد.عاشق،چشم به راه خبری از کوی یار دل به دیار باد صبا خوش می کند.گوش به زنگ است تا خبری از معشوق بشنود که اندوه و پژمردگی دل را برطرف کند و فریاد دلتنگی را خاموش سازد.خواهش کنان از باد صبا میخواهد سخنان حضرت یار را به گوشه های همیشه منتظرش برساند تا با شنیدن آن صدای لطیف آرامش را در آغوش بگیرد و دمی را آسوده خاطر سپری کند. که صبا عطر دلنواز یار را به مشامش برساند و روح تشنه را از عطر یار سیراب کند.عاشقی کردن دردسری دارد به وسعت دوری و دلتنگ ولی در کنار آن لحظات مملو از آرامش حضور او و خاطراتی پر از حال و خوب و لبخند.با این حال باید دید و درآغوش کشید حضرت یار را تا سوخته جانی التهاب یابد و گوشه ی آتش دلتنگی گلستان شود