الان دوستی در این رابطه تاپیک زده بود خواستم اونجا تجربه امو بنویسم کلی هم تایپ کردم ارسال زدم نوشت ناپیک قفل شده من هم حیفم اومد این همه تایپ کردم . برای همین این تاپیک رو زدم .
من و شوهرم باهم زمان عقد تو پارک نشسته بودیم هیچ کاریم نکرده بودیم
دوتا تریپ بسیجی با لباس شخصی اومدن گیر دادن
حالا اون روز ما بانک بودیم برای وام ازدواج شناسنامه و عقدنامه هم باهامون بودن
اول گیر دادن چه نسبتی دارین بعد گیر داده بودن که نه ما از کجا بدونیم این شناسنامه و عقدنامه الکی نیست .
اخرش هم گیر که نه باید بیایین بریم پایگاه . اون موقع هم مثل الان نبود که بشه کارت هویتی رو بخواهید (فرهنگش نبود یا شاید ترس ما از پلیس بیشتر بود یا بچه بودیم عقلمون نمیرسید)
من دانشگاهم همون اطراف بود و میشناختم اطرافو . نزدیک پارک یک پاسگاه پلیس بود. راستش ترسیده بودیم که اینا چشونه ، نمیدونم ار کجا به عقلم رسید گفتم ما پایگاه نمیاییم اون ور پارک پاسگاهه ما باهاتون پیاده میاییم میریم اونجا اگه اونا هویت شما رو تایید کردن میاییم باهاتون . راه افتادیم سمت پاسگاه از توی پیاده رو خیابون اصلی کنار پارک (راستش من هیچ وقت بنا به تجربه دختر بودنم از وسطهای پارک و جاهای خلوت سعی می کنم رد نشم). وسطهای راه با یک لحن منت گذارانه ای گفتن نه معلومه که راست میگید برید اما پارک و خیابون جای نامزد بازی نیست . گفتیم ما که کاری نکرده بودیم فقط نشسته بودیم
بعدش شوهرم گفت خوب به ذهنت رسیده که هم باهاشون نرفتیم هم از وسط پارک رد نشدیم من الان فکر میکنم میگم شاید اینا اصلا اینکاره نبودن و اصلا حتی بسیجی نبودن. شاید فقط برنامه اشون بوده که ما رو ببرن تو مسیر یک جا خفتمون کنن (اخه اون قسمت شهر هم خیلی جای امنیت داری نبود) یا یک پولی بخوان از شوهرم بگیرن که اره اینو بده ما ولتون می کنیم
به هر حال مواظب باشید و حداقل اگه میشه سعی کنید تو موارد اینجوری مدرکی کارت شناسایی چیزی بخواهید شاید فیک باشن