2777
2789
عنوان

خانوم های با سیاست

| مشاهده متن کامل بحث + 788 بازدید | 37 پست

و سه ساله خونه مادر شوهر که عروسا جمع میشن من حتی از جام بلند نمیشم برای پذیرایی.دلایل خودمو دارم شاید خیلیا بگن اشتباهه ولی مادر شوهرم اینجوری باید برخورد کنی میتونم دلیل بیارم.ولی همینی هستم که هستم.کسی هم ناراحت نشده یا جرات نکرده به زبون بیاره برام تفاوتی نداره.ولی مادر شوهرم دیگه نمیتونه منو زخمی کنه پدر عروسا رو در میاره .در حالیکه من اوایل ازدواجم کلفت بودم بدون احترام.جالبه تحصیلات جاریا من سر هم دیپلم نمیرسه .کسی اصلا به دبیرستان نرسیده منم لیسانس از دانشگاه دولتی بسیار معتبر دارم مدیریت روزانه هم خوندم.تمام کردم ازدواج کردم.ولی به این نیست شاید حسادتت میکنه.بعدا کم میورد جاریم میگفت بهش احترام میزارید به خاطر لیسانسشه!!!!در حالیکه اوایل احترام نداشتم.خب برگردم بگم اوایل هم لبسانس داشتم قد پشه احترام نداشتم!!!خب این ضعف منو ثابت میکنه بهش خندیدم تنهایی بهش گفتم تا چشمت در آد.حتی من سزارین شدم.دیدم اینقدر پرو نظر میده.گفتم با خنده تو در حد من نیستی تو رفتی اینقدر زور زدی جر خوردی زاییدی من رفتم سزارین شدم.دیگه براش توضیح ندادم دکترم گفت من اصلا بخوامم نمیتونم زایمان طبیعی کنم مشکل فشار دارم و خیلی چیزا.با خنده چزوندمش.خودش دیگه پذیرفته کم اورده .خیلی تو کار دعاست حتی میره استان دیگه دعا بگیره.هرجا نشست گفت من دعا ریختم تو حلق همه.سعی کن همش به خودت بگو من عاقل ترم از فلانی این باید باورت بشه 

اخه می‌دونی خونه اون یکی جاری بودیم  این داشت می‌گفت دست بدید کار بکنید  داشت خودش جلو ب ...

توهم جلو جمع داد بزن بگو من هرکسی خونم میاد اصلا و ابدا اجازه نمیدم کار کنه دوس دارم مهمونم خونه من اون لحظه رو استراحت کنه و کنار هم بودن لذت ببریم ظرفا و کارای نظافتمو روز بعد انجام میدم تا مهمونای عزیزم بهشون خوش بگذره وقتی هم خونه کسی میرم باز همین کارو میکنم مگه چقدر پیش همیم وقت واسه ظرف شستن زیاده بعد رو کن به همون جاری بگو ولی حالا شما هرکاری دوس داری بکن مانع شما نمیشم ایشالا دفه بعد خونه ماهم دعوت کنی خوشحال میشم از بس مهربونی اونجا به منم کمک کنی و حسن نیتتو به منو برادر شوهرت ثابت کنی عزیزم

اینجوری قهوه ای میشه البته اگر من بودم حتما اینجور میگفتم

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

توهم جلو جمع داد بزن بگو من هرکسی خونم میاد اصلا و ابدا اجازه نمیدم کار کنه دوس دارم مهمونم خونه من ...

وای قشنگ گفتی دختربهت قول میدم سری بعد همینو بهش بگم





خداوندا نگهدار عزیزانم باش در پناه خودت حفظشان کن
میخوام بگم داستان منو بخون.یعنی منم خونه پدر شوهرم بودم که مرده های مادر شوهرمو کشیدم جلو چشماش.باید ...

هم سن هستیم منم هشت ساله عروسشونم 

همیشه تو جمع شنونده هستم تو این هشت سال جز احترام چیزی ندیدم چون خودم احترام گذاشتم بهشون 

این جاری ام سه سال پیش برگشت گفت شما غریبه پرستید منظورش من بودم چرا ب بچش انقد احترام میزاربد چرا اسرار تون بهش میگید انقد گفت گفت که مادرشوهرم گفت ب تو چه ربطی داره 

دخالت نکن .نمی‌خوای ببینی راهت بکش برو 

و رفت سه سال نیومد بماند قبلش با براذدرشوهر مجردم دهن ب دهن کرد کلا رفت گورش گم‌کرد 

الان باز نتونست تنهایی تحمل کنه دوباره برگشته 

با نیش زبون هاش منو از چشم بندازه 

منم دیگه ب همسرم گفتم مهمونی های خانوادگیتون کم کن 

واقعا آدم سمی نمیشه تحملش کرد، 

ببین ب حدی که بچه هامون هم‌سن هستن منو شوهرم درشتیم اونا ریز 

هی می‌پرسه بچت چند کیلوهه 

شوهر ساده ام گفت چند 

یهووو قرمز شد کز کرد 


خداوندا نگهدار عزیزانم باش در پناه خودت حفظشان کن
هم سن هستیم منم هشت ساله عروسشونم  همیشه تو جمع شنونده هستم تو این هشت سال جز احترام چیزی ندید ...

منظورم من و شما هم سن هستیم 

خداوندا نگهدار عزیزانم باش در پناه خودت حفظشان کن
و سه ساله خونه مادر شوهر که عروسا جمع میشن من حتی از جام بلند نمیشم برای پذیرایی.دلایل خودمو دارم شا ...

چقذر مثل منی 

راستش من اهل فخر نیستم 

من پدرم وضع مالیس خوبه .تک دخترم .تحصیلکرده ام 

پدرم برام حنابندونم تو بهترین تاالار گرفت 

ولی اون یه زن بی سواده تو یه خانواده از روستا.اون این چیزا برای قابل تحمل نیست این تفاوت ها 

همش میگه درس می‌خواندم که چی بیام کهنه بشورم 

مثلاً میخواد من وتحقیر کنه 

من فقط سکوت کردم باهاش دهن ب دهن نشدم 




خداوندا نگهدار عزیزانم باش در پناه خودت حفظشان کن
هم سن هستیم منم هشت ساله عروسشونم  همیشه تو جمع شنونده هستم تو این هشت سال جز احترام چیزی ندید ...

عزیزم خدا رو شکر خانواده شوهر خوبی دارین.تو مادر شوهرم نمیدونی چیا میگه.به شوهرم میگفت زنت لال هست انگاری.چرا حرف نمیزنه چرا فلان نمیکنه.ب خدا شاید باورت نشه اینا تا دلت بخواد بارها و بارها به جون هم افتادن خبر رسانی کردن برادرا به جون هم افتادن.یعنی فتنه پشت فتنه اینقدر بدم میاد .نترس خانواده شوهرت عقل دارن هیچ غلطی نمیتونه بکنه فقط همون که گفتم نشنیده بگیر.اصلا هرچی میگه انگار نشنیدی.یعنی هیچ واکنشی نشون نده.انگار اصلا وجود نداره اصلا حرفی نزده.میدونی چی میگم.مهمانی شد پاشو کار کن ولی مثلا داری کار میکنی بگه فلانی بیا سفره پهن کن کمکم انگار نشنیدی کاری که داشتی میکردی از قبل ادامه بده.فهمیدم همون اول منظورت اینه هم سن هستیم هم اینکه تازه عروس نیستیم.میدونم عزیزم.اتفاقا اینو بهت بگم تا خودشون ازت پایینتر نبینه بهت گیر نمیده شک نکن.معمولا به یکی گیر میدن باور دارن اون شخص بهتر از خودشونه.همیشه پشت کسی بد میگن من باور دارم اون شخص اتفاقا خیلی انسان خوبیه.من یک خواهر شوهرم پشت خواهر شوهر دیگه ام اینقدر بد میگفت.مثلا فلان میکنه فلان میکنه حقیقت ازش میترسیدم.با اینکه شوهرم میگفت بهترین خواهرمه.گفتم ادم از اعتماد نکردن آسیب نمیبینه اگه دیدم قابل اعتماده اعتماد میکنم که شوهرم میترکید که باهاش گرم نمیگیرم تنها باهاش سعی میکنم نباشم تو صحبتاش شرکت نمیکنم ولی تقریبا چند سال گذشت دیدم تنها کسی که تو کل طایفه شوهر میشه یکم بهش اعتماد کرد همین خواهر شوهرمه.بهش احترام میزارم کاری براش انجام میدم اونم متعاقبا هرچی از دستش برمیاد انجام میده برام .حتی ب همینم حسادت شدید میشد که جرات نداشتیم تو مراسم یا عروسی کنار هم وایسیم!!!!ولی الان بعد ده سال جا افتادیم دیگه راحت صحبت میکنیم جایی عروسی مراسمی جفتش بشینم حرف در نمیاد .ولی اینجور افرادو خوب میشناسم.من جاریم این کارا با شوهرم میکنه.همش میخواد تو کار مشترک با شوهرم قرار بگیره

چقذر مثل منی  راستش من اهل فخر نیستم  من پدرم وضع مالیس خوبه .تک دخترم .تحصیلکرده ام&nbs ...

وای به خدا دقیقااااااااااا همینا.منم تک دخترم بابام وصعش خوبه.بابام تحصیلات دانشگاهی داره.اینکه دقیقااااااااااااا جاریم و مادر شوهرم میدونی چند دفعه گفتن به چه دردت میخوره درس خوندی.دقیقااااااااد انگار منی چقدر شبیه منی باور کن حتی دیگه کار به جایی رسید که به شوهرم گفت به عالم و ادم میگیم تورو به خاطر پول بابات گرفته .وقتی خبر به گوش شوهرم رسید اینقدر آتیش گرفته بود تو خونه قدم میزد میگفت توروخدا بیا کل جهازتو پس بفرستم.اون زمان من نزدیک چهل ملیون جهاز کامل اوردم.حتی یخچال کولر همه چی همه چی تیکه بزرگ و کوچیک همشو پدرم خرید.شوهرم یک خونه داشت کسی نمیدونست به نامم زده بود که چندین برابر اون چهل ملیون ارزش داشت ولی کسی نمیدونست به نام منه.شوهرم اینقدر عصبانی بود میگفت میخوام برم چند تا لگد بزنم در پشتش سندتو بزنم تو صورتش بعد کل جهازتو پس بفرستم خونه بابات!!!به شوهرم گفتم تو از اون که بیعقلتری  لازم نیست خودتو به اون ثابت کنی

وای به خدا دقیقااااااااااا همینا.منم تک دخترم بابام وصعش خوبه.بابام تحصیلات دانشگاهی داره.اینکه دقیق ...

وای تو خود منی

این جاری ام .بالاش انداختش بیرون هیچی بهش نداداز صفر شروع کرد 

من یه جهازی آوردم 

مادرشوهرم دو رتا دور خونم میگشت صدقه میزاشت کنار بس ذوق میکرد خدا شاهده همه چی مارک 

خب این تفاوت هارو میدید نمی‌توانست تحمل کنه 

تو محضر برای عقدم ب پسر خاله شوهرم که داماد خودشون بود می‌گفت زن تو خوشگلترع 

انگار من اومدم هوو خواهرش بشم.من حتی ظاهری هم ازش بالاترم جاری های دیگه بهم میگن. خوشگل خانوم .اما من یک سال از همسرم بزرگتر بودم .اینم چماغ میکرد ارع برادرشوهر رفته بخاطر پول این دختره رو گرفته .حالا من خیلی از همسرم سر تر بودم




خداوندا نگهدار عزیزانم باش در پناه خودت حفظشان کن

بهت جدی میگم هیچی ب اندازه این جرش نمیده ندید بگیرش.مگر از حدش گذشت یک تیکه کوتاه بزن ولی حسابی بزن مثلا من یک جمله جواب میدم اساسی.یکبار میگفت به خاطر لیسانسش گرفتینش.گفتم اره سوختی بسوز😂😂😂یکبار میگفت دانشگاه رفته منم میرم آبروشو میبرم یعنی میگفته من تو دانشگاه با پسرا بودم.گفتم بودم خوب کردم بودم مهم شوهرم هست منو میخواد اینا رو با خنده بهش میگفتما.وقتی مثلا تیکه مینداخت میگفت مثلا ملت یعنی منظورش به من بود.منم قشنگ با خنده حرفمو میزدم جر میخورد.کلا میگم خیلی کم پیش میومد جواب کوبنده تو جمع بدم.فقط دوبار تو جمع ریدم بهش .ولی بقیه فقط دوران عقدم من دوازده ظهر میرسیدم خونه مادر شوهر شوهرم میومد ناهار خونه کنار هم بودیم تو اتاقش بعد باید میرفتم سر کار برای دو ساعت بعد میومد که میرفتیم دنبال خرید و کارامون.مثلا میدونست هستم فوری میومد تنها بودیم متلک مینداخت.مثلا یکبار گفت شوهرمون عاشق خودمون بودن با اینکه جهاز نداشتیم ولی الان پسرا برای جهاز دختر میگیرن.خلاصه هیچی جوابش ندادم.بعد به شوهرم گفتم اگه جاریم روزی اینجور بگه چکار میکنی اینقدر پروش نکن این خودش پروست چه معنی داره هی میچسبه بهت لقمه میزاره دهنت.شوهرم میگفت داداشم ناراحت میشه چکارش کنم.من ایا دیدی یک لبخند تو روش بزنم.یا بهش پا بدم.ولی غلط میکنه جرات نداره.قشنگ حرفشو زد خبر بهمون دادن.به شوهرم گفتم تحویل بگیر.ببین ده تا حرف میزنه هر ده تاشو جواب نده ولی دو تاشو جواب بده اون هشت تا هم اینجور نشون بده تو عددی نیستی.اون نمیدونه من خانواده ام متنفرم به ظاهر ماجراست مادرم با اینکه یک انسان قدیمی هست الان شصت سالشه حدودا دیپلم داره بابام هفتاد سالشه لیسانس مکانیک داره ولی جاریم پدر مادرش بی سوادن خودش دبیرستان هم نخونده.مثلا میگفت ملت ترشیده ازدواج میکنن به بهانع درس خوندن ما زود ازدواج کردیم چون عاشق بودیم.حالا چی بیست سالگی شوهر کرده من بیست و سه سالگی.ولی نمیومدم جواب بدم فقط سرمو از گوشی در میوردم یک لبخند گنده میزاشتم به تمسخر رو لبم دوباره سرمو میکردم تو گوشیم.حالا یک چیزا بگم شناسایی میشم باورت شاید نشه اینقدر نادر هست کارایی گرد

وای تو خود منی این جاری ام .بالاش انداختش بیرون هیچی بهش نداداز صفر شروع کرد  من یه جهازی آور ...

به خدا انگار منی انگار منی.😂😂😂😂😂منم تمام وسایلام مارک بود کولرم اون زمان با قیمت یک پراید برابری میکرد😂😂😂یخچال و کولر و اینا همه مارک.سامسونگ و پاناسونیک.حتی سبزی خورد کن تو جهازم بود حتی چادر مسافرتی😂😂😂😂برعکس تو مادر شوهرم یک فتنه بود که لنگه اش نبوددددد من نقطه ضعف ندادما بابام چند برابر پول جهازمو بعدا ازمون کش رفت جریانش مفصله مادرم اینقدر خسیسه حتی سیسمونی ندادن.ببین دارم میگم اون زمان مجبور شدم خونه پدرمو رهن کنم بعد گفت پول رهن ندادین یعنی چند برابر جهازو ازم گرفتن😂😂😂ولی به جاری تقطه ضعف ندادم ولی بماندددددددد مادر شوهرم اگه بدونه شک نکن میزنه تو شیپور.مادر شوهرم خیلی پروست.نگاه جهازم میکرد باید شوهرم برای اونم میخرید همش میخواست منو تحقیر کنه.خوش به حالت مادر شوهرت خوبه.من مادر شوهرم هزار برابر گوه تره جاریمه.به خدا شناسایی میشم یک چیا بگم تو یک سال از شوهرت بزرگتری من یک نقصی شوهرم داشت اینو حتی مادر شوهرم میزد تو سر و صورتم.با اینکه بچه من اصلا اونو نداره مادر شوهرم میگفت بچه ات اینطوره!!!شوهرم گاهی اشکش سرازیر میشد میگفت مگه من پسرش نیستم.میخوام بگم بعضی زن ها برای خنک کردن دلشون حتی رو بچه خودشون پا میزارن به راحتی.تو کار خودتو بکن.من شوهرمو مهر طلب اویزون کرده بودن که باید کل زندگیش باج میداد.تحقیرش میکردن و پولاشم میگرفتن.ولی الان شوهرم اینقدر شخصیت گرفته.مادر شوهرم میگه جادو کردم شوهرمو

وای تو خود منی این جاری ام .بالاش انداختش بیرون هیچی بهش نداداز صفر شروع کرد  من یه جهازی آور ...

در خونه هفت تا برادر شوهرم رفته بود گفته بود نزارید برادرتون اینو بگیره بدبخت شه.به ما نمیخورن اینا😂😂😂مهریه براش نزنید لااقل.😂😂😂اینا بعدا رو شد شوهرم حتی نمیدونست.بعدا فهمید بدونی چه حالی بود فشارش بالا پایین میشد.من خودم یکسال بعد عروسی فهمیدم خونه تک تک رفته بود .و حتی پدرم زد نامزدیمو بهم سر جریان دیگه.مفصله.شوهرم گفت هرچی بگن من این دخترو میخوام یا این یا هیچ کس.اینقدر شوهرم سه پیچ شد.بعد خبر نداشت من جهاز چی میارم به خدا میومد میگفت لیست هرچی خریدید بگید من باقیشو بخرم که پدرم میگفت حالا لازم شد لیست میدیم.شوهرم اون زمان حقوقش اینقدر بالا بود که اصلا نیاز به هیچی نداشت شوهرم اصلا اهل این چیزا نبود.من قیافه ام خوب بود به دلش نشسته بودم.میگفت ب خدا همون اولین بار دیدمت به دلم نشستی با اینکه امید نداشتم تورو بهم بدن دراز کشیدم همش به این فکر میکردم با تو ازدواج کردم دارمت.حتی روزی عقد کنیم شناسنامه منو گرفته بوده تو دستش میگفت فقط نگاه میکردم عکستو میبوسیدم.اخه من اصلا خانواده بسته بودیم ولی کسی تمیدونستا.حتی نمیتونستم یک لحظه تنها ببینمش دو تا مشکل تو بدنم بود بهش بگم فلانی این مشکلو دارم.میخوام بگم تا تهشو بخون

وای تو خود منی این جاری ام .بالاش انداختش بیرون هیچی بهش نداداز صفر شروع کرد  من یه جهازی آور ...

حالا جاریم برای اینکه من بچزم گفت اگه این خوب بود ما خواهرمون بهش میدادیم.شوهرم شنید اینقدر قاط زد اینقدر قاط زد.آمپر کشید گفت باید مشخص بشه این حرف.وگرنه خون به ما میکنم .مادر شوهرمو پدر شوهرم گفتن میایم اونجا.به شوهرم گفتم میرم بیرون شما راحت صحبت کنید.گفت چرا بری مگه چیزی ازت پنهان کردم تا حالا.گفتم حرف نمیزنن من باشم.گفت پس برو تو اتاق میگم نیستی.خلاصه مادر شوهرم اومد چند بار شاید ده بار هی گفت خانومت.شوهرم عصبانی میگفت بیرونه گفتم بیرونه نیست.تو چکار زنم داری من هیچی رو پنهان نمیکنم.مادرش میگفت از ما نیست!!!شوهرم گفت دیگه از ما شده.من زنمه هرچی بشه بهش میگم.بحث میکردن‌.شوهرم گفت یا تکلیفو مشخص میکنی واقعیت میگی یا الان کسایی که گفتن من میرم تک تکشون بهم میریزم.با دختر فامیلشون بودن اونم میگفت منم اگه ادم بود جواب اره میدادم.اون یکی شوهر داشت ولی خواهر جاریم الان ۳۷ سالشه ازدواج نکرده ولی اون یکی ازدواج کرده بود شوهرم گفت یا میگی یا میرم تکلیفو با شوهرش مشخص میکنم.دیگه مادر شوهرم فوری به زبون اومد .گفت اشکال نداره پسر صد جا میره خواستگاری .گفت من کی رفتم خواستگاری.مادرش گفت دوست داشتم اونو بگیری.شوهرم داد میزد گفت صد باری گفتی من چی جوابت دادم باید بگی.قبلشم گفته بود دقیقا مادرش گفت گفتی که هرکی میخوای بگیری خودتم بغلش میخوابی.گفت خب تو چطور اجازه دادی پشت پسرت حرف بزنن.خلاصه شوهرم گفت جا سفت نشاشیدن میدونم چکارشون کنم با شوهرش براش دارم.که مادر شوهرم با پدر شوهرم تا صبح دم در حیاط بودن از نگرانی.پدر شوهرم میگفت پسرم من گفتم تو هیچ جا خواستگاری نکردی واقعیت میگم و میزنم تو دهنشون ولی مردونگی کن پسرم اون شوهر داره زن بی عقلی کرده.گفت یعنی چی دل زنم میشکنه .من گوه بخورم اون عتیقه که فلانی فلانی فلانی بود با لباس حمام میومد سینه اش رو من پسر خاله فلانی پسر دایی فلانی دیدن من بیام بگیرمش.عمرا.زنم هم نبود تا اخر عمر مجرد باشم اون دختر رو نمیگرفتم که نوک سینه اش  رو من هم دیدم هم فلانی.فلانی باهاش خوابیده.من هیچی نمیگفتم حرمت نگه داشتم فلان.خلاصه هرچی بود مادر شوهرم ب گوشش رسونده بود دهنشو ببنده بماند شوهرم سکوت نکردا پته و ابروشونو برد .ولی بهت قول میدم حسادت بهت داره خودشو کمتر تو میبینه.جاریم اینقدر سبزه است یک لک بزرگ تو صورتش داره از نصف گونه تا نصف پیشونیش خیلی سیاه خودش هم سبزه رو به سیاهه.شوهرم فهمید چقدر فتنه است جلوش همیشه بهم میگه سفید برفی صدام میکنه😂😂

بهت جدی میگم هیچی ب اندازه این جرش نمیده ندید بگیرش.مگر از حدش گذشت یک تیکه کوتاه بزن ولی حسابی بزن ...

منم دقیقا نادیده اش میگیرم 

با جاری های دیگه گرم میگیرم بخصوص کوچکتر از خودمه وعروس آخریه 

اما یه وقتایی اگه بخوای تو جمع جواب بدی خودتم خراب میشی 

سریع قبل با سکوتم وزیر زیری سوزوندمش 

احترام خواهرشوهرو داشتم با جاری بزرگه گرم گرفتم اون با حرفاش خودشو نشون داد .همه گفتن فلانی مقصرع 

الآنم ب قول شما باید چند تا درشت بارش کنم بعد بکشم عقب.خیلی برام جالب بود آنقدر شبیه هم بودیم 

خیلی خوشوقت شدم



خداوندا نگهدار عزیزانم باش در پناه خودت حفظشان کن

حالا جالبه بهت بگم برادر شوهرم خوبه قیافه اش ولی خدایی جاریم داغونه.برادر شوهرم متاسفانه حتی وقتی بچه داشتن با زنا دیگه رابطه داشته به زور زنا رو از شوهرش دور میکرده.اینا همه قبل ازدواج ما بوده.برادر شوهرم بیکار بوده و اینو ازدواج کردن و دو سال اختلاف دارن فکر کنم یا سه سال.بعد میره فروشنده میشه خانومش کار میکرده و خونه پدر شوهر زندگی کردن و بدبختی کشیدنا.و برادر شوهرم کار خوبی پیدا کرد بعد چند بار جا به جایی در کار های مختلف.ولی شوهرم بچه کوچیکه است ولی درس میخونه و دوره های خوبی میره فوری میره خدمت برمیگرده میره شرکت نفت استخدام میشه.و خیلی وقت شاغل بود تا ما باهم ازدواج کردیم.میگفت دوست داشتم دختری به دلم بشینه همیشه هم یا خارک بود یا لاوان یا شمال یا سیستان.دیگه میشه گفت کل عمرش ماموریت بود و حقوقش هم خیلی بالا بود اون زمان شرکت نفت عالی بود.طوری بود با هر سال حقوقش میتونست راحت یک خونه بخره و کلی پول داشت .و شروع کردن ازش کندن اینقدر پول میبخشید ولی درامدش زیاد بود یعنی شیر خشک این بچه برادر پوشک اون بچه برادر .مول مدرسه اون برادر هزینه گوشت و روغن مادرش ولی بازم کلی تو بانک پول داشت پولاشو میگرفتن خونه میخریدن و طی پنج شش سال برمیگردوندن.ولی شوهرم خنگ خدا هیچی نمیخرید نه خونه نه ماشبن نه حتی لباسی برای خودش.یک دست لباس داشت تو فاتحه عروسی عذا مهمانی سر کار میپوشید😂😂😂خلاصه کنم شوهرم نیازی به پدر من نداشت حقوقش خیلی بالا بود.ولی تورم شد و پولاش بی ارزش شد و پول دادن شد وظیفع شوهرم و اسمشو گذاشتن بانک

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز