بچه ها تو تاپیکای قبلمم براتون گفتم که من یه خاستگار دارم
چند ماه پیش که مادرش اومد قرار شد با هم آشنا شیم البته آشنایی فامیلی داشتیم
بعدش حدود دو ماهی حرف زدیم و من تو این دو ماه مدام بش میگفتم که وابسته نشه و ممکنه من هر جوابی بدم ولی این آقا از نظر خودش جواب مثبتو گرفته بود در حالی که من هیچ جوابی بش نداده بودم
بعد چند مدت که رسما اومدن خاستگاری بهشون گفتم نه
ولی هنوزم پاپیچن و دسبردار نیستن
از طرفی پدر و مادرمم به شدت اصرار دارن که بهشون جواب مثبت بدم ( شرایطش خوبه واقعا) اختلاف سنی هم یه خورده زیاده
این روزا سر همین ماجرا با مامانم زیاد دعوام میشه
الان مامان اینام بم میگن ما دیگه واری به کارت نداریم خودت میبری میدوزی فردا هر چی شد مسئولیت زندگیت با خودت
این منو خیلی میترسونه من یه دخترم اگه قراره با یه جواب رد به یه خاستگار دیگه پشتم نباشن پس من تو این دنیا به کی تکیه کنم
مامانم میگه الان که سرخود میگی نه از کجا معلوم فردا از یه نفر که آدم درستی نیست خوشت نیاد و اون موقعم سر خود بگی آره
این اقاهه خیلی خیلی خیلی دوسم داره ولی من هیچ علاقه ای بش ندارم خوب منم دوست دارم با عشق ازدواج کنم
الان بین خونواده به یه فرد سرخود میشناسنم
خیلی زیاد از آیندم میترسم خیلیی حتی از نفرین این آقا
میشه بگین چی کار کنم با حفظ احترام به مامان و بابام
اینم بگم من هنوز ۱۸ سالمه