2777
2789

یکی میشناسم‌پیجشم دارم آخر فامیلیش ممتاز بود فکر کنم بقیش هرچقدر فکر میکنم یادم نمیاد

ولی خیلی عالیه هم‌اخلاقا هم حوصله داره هم با مادر راه میاد👌🏼

من همانم که خود قاتل و خود مقتولم؛                                    من همان مسئله ی ساده ولی مجهولم :)🍃💫
یکی میشناسم‌پیجشم دارم آخر فامیلیش ممتاز بود فکر کنم بقیش هرچقدر فکر میکنم یادم نمیاد ولی خیلی عالی ...

ممنونم 🥰🥰

فکر کنم فهمیدم کی رو میگید اگه اشتباه نکنم ماما هستن ایشون ☺️

ای مهربان تر از پدر و مادرم حسین❤️

یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون در گیر دردهای بدنی یا ناهنجاری هستید تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

ممنونم 🥰🥰 فکر کنم فهمیدم کی رو میگید اگه اشتباه نکنم ماما هستن ایشون ☺️

بله عزیزم الان اسمشون یادم اومد خانم زهرا طبی ممتاز 

من همانم که خود قاتل و خود مقتولم؛                                    من همان مسئله ی ساده ولی مجهولم :)🍃💫

من خودم پیش دکتر غزاله موسوی زاده زایمان کردم خیلی راضی هستم مراقبت های بارداری هم پیش خودشون بودم. آدرسشو میزارم:  تهران، شهران جنوبی، نبش قدس، پلاک ۱۲، طبقه ۳، واحد ۱۱

سلام وقتتون بخیر ببخشید شما طبیعی زایمان کردید ؟ میشه بفرمایید کدوم دکتر و بیمارستان


سلام عزیز ممنونم .بله طبیعی زایمان کردم پیش دکتر لیلا محمدی بیمارستان محب کوثر

ای مهربان تر از پدر و مادرم حسین❤️
سلام عزیزم به سلامتی .راضی بودید ؟ از دکتر شهاب الدینی راضی نبودید؟

سلام عزیزم من  نرفتم تا باحال پیش دکتر شهاب الدینی 

بله نسبتا راضی بودم از محمدی 

دستمزدش زیاده 

ای مهربان تر از پدر و مادرم حسین❤️

سلام دوستان

خدا از این خانم نگذره که همه مادرارو گول میزنه

من سه سال پیش زهرا طبی ممتاز زایمان کردم بیمارستان انصاری که واقعا باید درشو گل گرفت...

هفته های ۳۴به بعد وقتی تصمیم جدی شد برای زایمان طبیعی توی اینستا گرام این خانم زهرا طبی ممتاز رو پیدا کردم

میدیدم میشینه قران میخونه برای زائو بهش ارامش میده فکر کردم واقعیه فیلما ..منم چون ترس از زایمان طبیعی رو داشتم انتخابش کردم و دگ پیش دکتر زنانم نرفتم...جلسات ورزششو هم پول دادم شرکت کردم چهارتا حرکت ورزشی بیخود بهم یاد داد گفت انجام بده تا روز زایمانت...جلسات اخر گفت اگر میخوای زایمانت راحت باشه ماماهمراه بگیر بعدم خودشو پیشنهاد داد گفت خودم ماماهمراهتم میشم میام پیشت قبل زایمان کمکت میکنم ورزش میکنیم باهم تا زایمان فیزیولوژیک کنی... منم خیلی خوشحال شدم گفتم چی بهتر از اینکه خودش ماما همراهمم باشه و کارامو انجام بده ولی اشتباه میکردم چون اون شب جای دیگه زایمان داشت و اینجوری من نه ماما داشتم نه ماماهمراه... بهم گفت چند روز قبل زایمان زعفرون غلیظ بخور تا بچه راحتتر بدنیا بیاد... منم دو روز خوردم و رفتم پیشش چکاپ هفته اخر...معاینه کرد به اشتباه بهم گفت هنوز یه هفته جا داری تا بچه بدنیا بیاد...منم با خیال راحت رفتم خونه ۱۲ نصف شب دردام شروع شد..بهش پیام دادم گفتم دردام شروع شده ... گفت هنوز اولشه عجله نکن بچه تا ظهر فردا ام بدنیا نمیاد منم فکر کردم راس میگه...ساعت ۲نصف شب دردام غیر قابل تحمل شد و رفتم بیمارستان بستری بشم...سرپرستار بهش تلفن زد گفت که من رفتم اونجا و درد دارم

گفت فعلا بستریش نکنید من کار دارم نمیتونم امشب بیام اونجا بفرستیدش خونه...اونا هم منو بستری نکردن وگفتن برو صب بیا ومنم چون هیچ تصوری از زایمان طبیعی نداشتم فکر کردم راست میگه برگشتم خونه...بعد از کلی گریه و درد کشیدن تو خونه ساعت ۶صبح رفتم بیمارستان بستری شدم زنگ زدن بهش گفتن بیا گفت من تاصبح دو تا زایمان دیگه جاهای دیگه داشتم خستم برم خونه قهوه ای چیزی بخورم بیام...ساعت ۷ صبح بچه خودش داشت بیرون میومد که درو باز کرد اومد داخل...معاینم کرد و اولین حرفی که بهم زد و خیلی دلمو اتیش زد گفت بدو برو رو تخت زایمان تا درش بیارم بچه داره میاد منم نمیتونستم قدم از قدم بردارم بچه اومده بود داخل لگنم گفت دیر بری بچه بمیره با خودته من مسئولیت قبول نمیکنم...با ذلت و هزار بدبختی روی تخت خوابیدم و زایمان کردم و ۱۰ تا بخییه خوردم..بعد زایمان با خنده و شوخی دو تا عکس گرفت از منو بچه و با پررویی تمام به شوهرم تبریک گفت و گفت من یه جا همایش هست باید شرکت کنم یک ساعت دگ شروع میشه باید برم... یک ربع هم نموند بالا سرم بعد زایمان ببینه بچه رو مرده دراورده یا زنده رفت...منو یک ساعت تو اتاق زایمان بیمارستان انصاری ول کردن رفتن بعد یک ساعت یه خدمه اومد گفت پاشو بریم اتاقت...بلند شدم برم یه عالمه خون ازم ریخت بیرون کف اتاق... چشمام سیاهی رفت و افتادم .. ماما و سرپرستار بخش اومدن بالا سرم با خودشون میگفتن برو دکتر پیدا کن بیار بالا سرش بدو دیر داره میشه... تازه اونجا بود که فهمیدم من با ماما زایمانمو انجام دادم و الان هیچ دکتر زنانی مسئولیت مرگ و زندگی منو به عهده نمیگیره...هیچ وقت پیش ماما زایمان نکنید چون اونا ققط بیرون کشیدن بچرو بلدن و اگر اتفاقای براتون بیفته هیچ کاری نمیکنن...دکترا میومدن بالا سرم میگفتن فلان امپولو بزنید بهش سریع بعد میگفتن من قبول نمیکنم مسئولیتشو و میرفتن...مثل اینکه داشتم میرفتم کما که خونریزیم بند اومده واز مرگ حتمی نجات پیدا کردم...فرداش زنگ زدم بهش گفت اره تو همایش بودم از بیمارستان زنگ زدن بهم گفتن این اتفاق برات افتاده مهم اینه که الان خودتو بچه زنده اید ...بعدم گفت حلالم کن فکر نمیکردم اینجوری بشی و ازین حرفای چرت و پرت...من حلالش نمیکنم و اون دنیا جلوشو میگیرم... خدا هم ازش نگذره...با خودم عهد کردم تجربه تلخمو به همه مامانا بگم تا مثل من گرفتار فیلما و گول زدنای اینستاگرامش نشن

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز