یهو نصف شبی یاد یکی از خوابا عجیبیی ک دوسال پیش دیدم کردم .
شب عاشورا دوسال پیش خواب دیدم قبرستونی که پدربزرگم اونجا دفن هستن نزدیک ارمگاه یه سید نشستیم که خدابیامرزمداح بودن (قبرایشون واقعا اونجا هست ) نشستیم با یکی از اقایون فامیلمون که ایشون هم ازقضا سیدهستن.
یه پارچه سبز هم جلومون انداختیم(مثل گداها) منم خیلییی پریشون همش میگفتم چرا نیاومدن ؟؟.
اون اقا سید فامیلمونم میگفت صبر کن میان
هرچی میگفتم میگفت میان ؟
گفتم کیاااا؟میگفت میبینیشون!
میشع اگ میدونید تعبیرشو بهم بگین