مادربزرگ من جدیدا فوت شده راستش نوجوان که بودم یه سفر رفتم باهاش مشهد یه بارم کربلا، خیلی اذیت میداد اون زمان من دلم میشکست و دلم نمیخواست برم خونه اش حتی بعد از ازدواجم خیلی به ندرت میرفتم خونه اش ، دو سال مریض بود و من از خودخواهی یا هرچی نمیدونم نمیرفتم دیدنش😔💔
بعد از فوتش هم گریه نکردم نمیدونم چرا اصلا اشک نداشتم ، ولی الان چند مدته همش میاد جلو چشمم و من یکسره براش اشک میریزم 😔😔😔😓💔💔💔💔
حال خوبی نیست این حال