خنده دار ترین دعوایی که دیدین سره چی بوده؟😅🤣

برا ما این رفتارش عادی شده شاید بچه هاش سالی یه بار خونش جمع بشن شایدم نشن بس که دعوا درست میکنه حالا من دلم براش میسوزه مریضه دست خودش نیست .این تو بچگیش ۵سالش بوده بالش گذاشته رو دهن داداش۶ ماهش خفش کرده چون پدر مادرش و ۵تا خواهربزرگترش به اون بیشتر توجه میکردن .همون باعث شده بیماری اعصاب بگیره .الان ۵۷ سالشه هنوز سوگ اون داداششو داره براش هر سال سالگرد فوت و تولد میگیره البته خاله شوهرم مخفیانه اینو برام گفته و حتی شوهرمم شاید خبر نداشته باشه مامانشون گفته داشتم به بچه شیر دادم جلو سینم خفه شده.به همین خاطر من باهاش کنار میام و تنها کسی هستم که هرچی هم اذیتم کنه فراموش میکنم و باز باهاش رابطم خوبه

پسر عموی پدرم میخواسته بره خواستگاری باباش راضی نشده باهاش بره رفته کت شلوار اورده پدربزرگ من بپوشه بره باهاش لباسه به پدربزرگم تنگ بوده شلوار تا نصفه رفته پاش یهو داداش پدربزرگم سر میرسه با پسرش دعوا میکنه که حق نداری این دخترو بگیری پدربزرگم با شلوار نصفه رفته  وسط دعواشون جداشون کنه خونشون روستا بوده فامیلا هم همه جمع شدن به شلوار نصفش خندیدن

پسر عمو پدرم و زنش دعوا کرده بودن زنگ زدن بابام بره میانجی گری .ماهم باهاش رفتیم دیدیم کلی ظرف شکستن و همدیگه رو زدن .پدربزرگ پسرعمو و پدرم از خانا بزرگ کلهر بوده بعد زنش برداشته بود به پدربزرگه فحش داده بود تو اسباب کشی که فقط اسم داشته ارث نداشته ما خونه نداریم الان .گفته بود به شوهرش پدربزرگتون میرفت مهمونی می اومد کت شلوار پدربزرگ من قرض میگرفت .بابام هم به پسرعموش میگفت چرا ناراحت شدی زدیش خب بهش میگفتی شلوار پدرتو اندازه ش ورت پدربزرگ ما بوده اینقد اینا اختلاف قد داشتن با ش ورت که نمیشه رفت مهمونی جفتشون از خنده روده بر شدن و اشتی کردن

دوتا از عموها پدرم دعواشون شده بود وسط دعوا دندون مصنوعیاشون افتاده بود بیرون مونده بودن کدوم مال کیه

من هفته پیش پریود بودم بعد رفتم با بچم خرید شب شوهرم اومد برگشت گفتی چی خریدی انقد برام تند تند اس ام اس اومد همین ماه پیش پنج میلیون وسیله خریدی 

منم ک قاطی شروع کردم گفتم اینو خریدم اونو خریدم مگه واسه خودم چیزی گرفتم این جور میگی 

اصلن ب من چ برم خرید دیگه نمیرم خرید من ک خداروشکر چیزی نمیخورم همش تو داری میخوری 😂😂😂 فردا صبح شد گفتم ناهار نمیپزما نون نیست خواستی بخر ناهار داری وگرنه ک هیچ 

شوهرمم صاطی کرد گفت نون نیس ناهار نخور تو ک هیچی نمیخوری من فقط میخورم 

منم ریلکس گرفتم خابیدم دیدم مامانم اومد مجبور شدم ناهار بپزم بنده خدا هم رفت ی عالمه نون خرید 

بعد ی ساعت از اومدن مامانم دیدم شوهرمم ی عالمه نون خریده میگه منو از کار و زندگی انداختی پنج تا نونایی رفتم تا نون پیدا کنم 

بعد مامانمم گفت منم ک نون خریدم 

شوهرمم میگفت جرا نگفتی همش سرت تو گوشیه ی پیام نمیتونی بدی 😂😂

😂😂😂

🤣🤣