عزیزم اخه خودش هم دو سه بار هی زنگ میزد ب من و دوستم بخاطر همین سخت بود ولی یه روز ک دوستم گفت باز زنگ زده خیلی فک کردم و این رسیدم وقتی کاری نکردم وقتی حرفی هم زده باشم از روی خوشحالی بوده چرا مثلا خودمو اذیت کنم من ک عذاب وجدانی ندارم اونم حالا یا خاسته الارم بده ک اون سراغ شمام میاد یا هم شک کرده ک هردوش ربطی به من نداره..
هم این ک کلا مسئله گذشت دیگه من با اون دوستم ک شیرازه فقط در حد عید تبریک گفتنم:) راستش خودشم بین اون ادما ک شوهرشون شریک شوهرشه مونده و تعریف کرد ک چقدر اذیت شده و چ حرفایی ک بهش نمیزنن
برا همین هم شخصیت من روشنه براش(چندین سال بود همو ندیده بودیم ) هم شخصیت اون هم کلاسی سابق ک الان شریک و همکار شوهرشه