سلام مامانا یه مشکل اساسی دارم...
من باعشق وعلاقه زیادی به همسرم ازدواج کردم یجوری که همه چیزو نادیده گرفتم..
ولی از همون اولش خیلی اذیتم کرد از بی تفاوتی گرفته تاکارنکردن یا ازارواذیت خانوادش تااخلاقای خودش بعدش متوجه شدم ثبات اخلاقی نداره وارثیه دست بزن گرفت وسیگار و دم دم تریاک...اصلا مسئولیت زندگی رو نمیگیره اصلا خرج خودمو نمیده عصبی بشه همه چیومیذاره زیرپا فقطم موقع رابطه مهربونه خودم یسالی میشه کامل دلزده شدم اذش...
رابطه هم ندارم باهاش هرباراومدم مهربون باشم مدام یه داستانی پیش اورده و دعوامون شده الان میخادنزدیکمم بشینه عصبی میشم نمیتونم تحملش کنم...
میترسم طلاق بگیرم گناهی بیاد گردنم نمیدونم بنظرتون اگرجدا شم دین نمیادگردنم اخه هرکی میشنوه میگه اشکال نداره خوب میشه گناه داره ...حتی اینم بگم سه ساله ازدواج کردیم این اقا هزاری برا زندگی کارنکرده چ برسه بخادوسایلی بگیره ینی هرچی خونه خراب بشه مگه خودم درست کنم تاصدسال درست نمیکنه