دقیق یادم نیست زیادن ولی اخرین بار پسر دوسالمه صدا زدم خیلی ریلکس گفت جانم مامان جونی
همه با ی نگاه پرتحسین بهم نگاه کردن ننه ذوق مرگ بودم دراون لحظه🤣🤣
البته چون خمیشه با جانم جواب میدم بچه هام عادت دارن برا خودمم عادی بود ولی نگاه جمع قند وشکر تو دلم اب کرد😂😂😂
تو یک ازمون استخدامی قبول شدم چنان از خوشحالی جیغ زدم ولی از مصاحبه اش افتادم😭😭😭
نمونه دولتی تجربی قبول شدم...
اون موقعی که قبولی کنکور سخت بودتقریبانزدیک بیست سال پیش ومن قبول شده بودم وروزنامه اسممودیدم البته اولش ازاینترنت بعدروزنامه خریدم لحظه خوب وشادی بخشی که دیگه تکرارنشدبرام ومثل اون موقع ازته دل هیچوقت شادنشدم دیگه وهیچوقت نتونستم درست ازته دل بخندم.هعیییییی روزگارباماچه کردی..
دبیرستان نمونه رشته تجربی قبول شدم از بین ۳۰۰نفر ۳۰نفر میخاستن🗿
وقتی افسر قبول شدم اون روز به قدری خوشحال شدم که منی که سربه زیر تو خیابون راه میرم تا خونه فقط بدوبدو میکردم😐 حتی قبولی تو کنکور عروسی نزدیکان و چیزای دیگه اینقدر خوشحالم نکرد😑
قبولی داداشم مهندسی پزشکی بود که وسطش انصراف داد یه باردیگه بازقبول شدمصاحبه دعوت نشد☹️فقط اینایادمه
