از دیروز قهریم، ما طبقه بالای پدر شوهرمیم، امروز بهم گفت مامانم اینا خونه نیستن اگه خواهرم اومد در خونه زنگ زد در رو باز کن، منم داشتم میرفتم بچه ام رو بخوابونم آیفون رو از برق کشیدم و گفتم بچه بیدار میشه، اونم لج افتاد و گفت منم سر خانواده ات خالی میکنم، صبر کن فقط تو بگو ببرمت خونه بابات یا خواهرت منم جبران میکنم، مامانم عصری زنگ زد که نمیایید اینجا همسرم گفت نه نمیریم و منو نبرد، الانم زنگ زدم خونه بابام همه اونجا بودن جز من، خیلیییییی دلم گرفت 😔😔😔😔😭😭😭😭😭😭😭😭