امشب نامزدم خسته بود ساعت 10 رفت بخوابه منم چون نامزدم خواب بود احساس غریبی میکردم انگار😂
یهو کرمم گرفت از خواب بیدارش کنم یکم بهش بخندیم😂
و اینکه رو خوابش هم خیییلی حساسه
خب خلاصه رفتم کلی تکونش دادم و صداش زدم وقتی بیدار شد با یه اخم غلیظ گفت چیکار داری میکنی منم با یه ذوق گفتم مامانت میخواست صدات بزنه من نزاشتم😂😂😂
چنان چشم غره ای رفت بهم که شلوارم خیس شد😂😂😂