پدرشوهر و مادرشوهرم
باهاشون توی یک ساختمان هستم اما انگار غریبیم یعنی جوری نیست شبو روز همو ببینیم و بریم بیایم یا اونا برن بیان و زیر نظرمون داشته باشن
حالا یکاری کردن خیییلی دلمو شکستن
اینجا نمیتونم بگم و دلم نمیخواد
اما اصلا نیومدن عذر خواهی کنن ازم دل منو شکستن اما از شوهرم عذر خواهی کردن چون زنگ زد باهاشون بحث کرد
اما موضوع مربوط به من بوده
بنظرتون چه رفتاری داشته باشم مدام خودخوری میکنم و خودمو شوهرمو عذاب میدم