... خواهشاً جدی جواب بدید ...
یکی از دوستام پولدار و تحصیلکرده است و موقعیت اجتماعی خوبی داره تو زندگیش به هرچی خواسته رسیده ولی همیشه میگه تمام دنیا رو گشتم اما به آرامش نرسیدم اغلب حال دلش بده و احساس خوشبختی نمیکنه و متاسفانه رو آورده به مشروب و داروی آرامبخش
لطفاً نگید زده زیر دلش
تجربه بهم ثابت کرده چون معنویت تو زندگیش نیست آرامش نداره، امروز باهام درددل کرد و من فقط گوش دادم، می‌خوام باهاش حرف بزنم، راهکار و جمله های قشنگ یادم بدین بهش بگم
هرچی بهش میگی بگوفقط توروخدا بهش نگی مال اینه نمازتو اول وقت نمیخونی
راست میگه
حالش را میفهمم
تماپ سالها درس و دانشگاه و‌کار و‌کار و‌کار
به همه چی رسیدیم جز دل خوش و‌آرامش .....
البته من مشروب نمیخورم😅😅
فقط میزنه به سرم برم بیابون چادر بزنم
بهش بگو با خدا بیشتر صحبت کنه
من خودم گاهی میرم اتاق کارم درم قفل میکنم و از لحظه تولدم را تصور میکنم ......آخرش نتیجه میگیرم که راهی که رفتم در زمان خودش بهترین انتخاب بوده
از خدا بخواد اعمال معنوی بجا آوردن براش سنگین نشه
رفیق شبیه به خودشو قطع ارتباط کنه چون میشه یکی عین اون
بره زیارت خانه خدا مکه
والا زده زیر دلش اگ اینطور که میگی باشه البته ممکنه غیر اینا خودش یه گذشته بد یا یه مشکل شخصی داشته باشه که حتی شما هم خبر نداری
همین دیگه نمیگم معنویت مهم نیس ولی خب خیلیا بدون معنویت انچنانی هم اینجوری نمیشن قطعا این شخص یه مشکل شخصی خونوادگی یه شکست حالا چه عشقی چه غیر عشقی یچیزی تو کودکی ممکنه خاطرشو ازرده باشه که حتی با وجود یه موقعیت خوب اجتماعی هم نمیتونه باهاش کنار بیاد بنظرم اگه آدم منطقی هس بشین باهاش حرف بزن ببین قبول میکنه بره پیش یه روانشناس خوب
وقتی خدا بهش میگه نخور اون میخوره پس هیچ حرفی در اون اثر نداره
وقتی اتفاقی میفته آدم یجوری حلش میکنه تخلیه میکنه عادی میشه ببین این تو گذشته چی بوده چجوری قضیه رو ناتمام گذاشته که هنوز گریبان گیرش هست
