من برا مادر شوهرم عروس خوبیم همیشه به شوهرم میگم اینکارو براش بکن اونکارو براش بکن یوقتایی مریضه میرم براش غذا میپزم غذا میبرم براش گاهی براش تمیزکاری میکنم خونشو وقتایی که مریضه زود به زود سرش میزنم خودشم در هفته چند شب خونه ماست اما...شوهرم. وقتی بابام اینا بعد سه ماه اونم با دعوت میان بغ میکنه یگوشه میشینه زیاد صحبت نمیکنه یبار یادم تا اومدن پاشد رفت حموم چند شب پیش میگفت اونا همش اینجان روز مادر و پدر هم که بزور میره اونجا با این حال که خانواده من همیشه حامی ما بودن تا خونه دار شدیم برا نگه داری بچه ها همش اونا کمکم میکنن برا تولد بچه هام فقط اونا میان و کادو میارن بخدا مادر شوهرم یبارم نشده تولد خودم شوهرم بچه هام بیاد یه چیزی بیاره برا کادو حالا امشب مادر شوهرم اومد منم باهاش گرم نگرفتم تا پاشد رفت چون واقعا زورم میاره پسرش اینجوره حالا بگید کارم درست بود یا اشتباه؟
درسته
توام مادرشو تحویل نگیر
تو مشکلت با شوهرت سر مادرش خالی نکن
كار شما اشتباه نبوده
كار شوهر تون اشتباه تره
نه اشتباه بوده کارت چون شوهرت کم محلی کرده به خونوادت نه مادر شوهرت گناه همسرو که پای مادر نمینویسن
خب گناه مادر شوهرت چیه؟ منم همسرم دمدمیه گاها اینطور رفتار میکنه. با مهمون فامیلای من گرم نمیگیره بارها گریه کردم قسم خوردم مثل خودت با فامیلات برخورد میکنم ولی خب فامیلاش چیکار کنن وقتی خودش خر
به شوهرت بگو،حساب حساب است و کاکا برادر
من زنت شدم ،بردت نیستم که با خانوادم عین گاو رفتار میکنی ،بهش بزن توسرش تا حالیش شه
خب بهش بگو باهاش حرف بزن قانعش کن
به شوهرت با آرامش بگو من بخاطر تو به مادرت احترام میذارم هواشو دارم انتظار دارم تو هم به خانواده من احترام بذاری بخاطر من که زنتم
وعلا منم میتونم بی احترامی کنم و وقتی میاد به بهونه ای از سرم بازش کنم ولی بخاطر تو نمیکنم
پس بهتره تکلیف همو روشن کنیم و یا جفتمون احترام بذاریم یا جفتمون محل ندیم
