امروز به مامانم گفتم دیگه برنمیگردم خونه گوشیو روم قطع کرد چون میدونست اینکاره نیستم چون میدونست پناهی ندارم خیلییی دلم سوخت برای خودم انتظار داشتم فقط بگه بیا خونه حرف بزنیم
از قبول نشدنم تو کنکور تا ازدواج نکردنم همه رو زبون میاره و مقایسم میکنه من یه دختر پشت کنکوریم انقدر فشار روم ک دوسدارم فقط یکی بغلم کنه بد ون اینکه که هیچی ازم بپرس تو بغلش گریع کنم شاید یکم اروم شدم حتی احساس میکنم خدام فراموشم کرده یعنی میشه این همه درد تموم بشع یعنی میشه من راحت بشم