وقتی رفتیم جایی نزدیکی شهر که میرن اونجا برف بازی و تیوپ سواری نذاست پیاده شیم گفت نگاه کن هرجی گفتم بیا حداقل پیاده شیم یه گوشه وایسیم نمیخاد سرسره بازی کنیم یا برف بازی فقط تو برف راه بریم قبول نکرد گفت نگاه کن از همین جا منم ناراحت شدم گفتم بیابریم این چه اومدنی بود اونم عصبی سد هرجی دوس داشت بهم غر زد بعدم گفت تو اخلاق نداری لیاقت نداری ببرمت بیرون حقته بمونی تو خونه اخرشم گفت