سلام عزیزای دل
مادر شوهر من یه هفته س الکی خونه ی ما میخوابه
به بهانه ی اینکه تنهایی می‌ترسم
دیشب محلش نذاشتم
گفت فردا شب خونه خودم میخوابم ولی با یه حالت مظلوم که دل پسرش،براش بسوزه
ولی شوهرم گفت اکه می‌ترسی بگو یکی از نوه هات بیاد پیشت بخوابه
تو یه ساختمونید؟
چند سالشه؟
شوهرش کجاست؟
چطور تا یهفته پیش نمیترسیده🙄
چجوری محلش نزاشتی
دم شوهرت گرم
همسرنداره؟ پس تاحالاچیکارمیکرده؟
نزار بیاد مادر شوهر من ی شب خونمون بود فرداش دعوا داشتیم
یکی نیست بگه آخه تو بچه ای ، نوجوونی ، دختر جوونی می‌ترسی برات حرف دربیارن ؟
عزیزم اگر مزاحم نیستن گناه دارن.اگر به پسرشون پناه نیارن به کی بیارن.
ینی روزی ک مادرشوهرا بفهمن عروس و پسرشون ب یک فضای خصوصی نیاز دارن من اون روزو جشن میگیرم
سلام اگه مادر خودت هم بود کم محلیش می کردی؟ من خودم مادرشوهر نیستم اما خدا رو در نظر بگیر و بدون پیری و تنهایی برای همه هست خودتون پسر دارید؟
اگه از نظر تحرک و سلامت جسمانی مشکلیرنداره و میتونه خودش کارهاش رو انجام بده
اصلا دلیلی نداره هر شب خونه شما بخوابه
ترس از چی داره ؟؟؟
من کلی شهرستان واسه کار پروژه هام رفتم و تنها
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
9 ثانیه پیش
11 ثانیه پیش
12 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
