بچه رو برده بودیم بیرون .یکی از دوستای همسرمم بود با بچه هاش. اولین بارمیدیدیم. بچه ی من انننقد ذوق میییکرد اصلا رو ابرا بود هی دوستم دوستم میکرد. کلا بچه ی هیجان زده و شادیه. تا ی بچه دید اصلا دیگه توفضابود. شب همسرم یجوری بود ک بچه پسرعمودخترعموداره نمیکنن بیارن باهم بازی کنن ماهی یبار لااقل.