خانما امروز منو دخترعموم که اون ۱۷ سال و من ۲۳ سال هستیم مادربزرگ مون رو بدیم دکتر ازون ور که می اومدیم دخترعموم ماشین گرفت و به راننده گفت تا خونه چقدر میبری اونم گفت ۲۵ تومان آدرس هم بهش کامل گفتیم وقتی رسیدیم راننده گفت ۳۵ هزار بدین من راه زیادی اومدم و اینا دخترعمو گفت یه قرون هم بهت نمیدم چی فکر کردی برای من دبه درمیاری من ازتو بدترم و دخترعموم گفت اگه نمیخواستی مارو بیاری میگفتی نمیبرم و دخترعموم بهش گفت ساکت شو میرم ازت شکایت میکنم اما من موش شده بودم دل ندارم از حقم دفاع کنم اعتماد بنفس کمه چه کمم