بدتذین کار رو کردین تو تجربه اولتون عزیزم. اول اینکه دادوبیداد کردید و نتونستید درست حس درونیتون رو بهش بفهمونید و فقط کاری کردید که اون گارد بگیره و بخواد ازخودش دفاع کنه نه اینکه بشینه و فکرکنه که کارش غلط بوده...دوم اینکه نقطه ضعف دادید دستش که بخاطر بچه حاضرید از اشتباهاتش به راحتی چشم پوشی کنید...سوم اینکه رابطه جنسی که یکی از مهم ترین مسائل زناشویی هست کم کردید عزیزدلم
ولی این بار دعوا نکردم داد و بیداد نکردم بهش گفتم دیگه برام مهم نیست گفتم دیگه هیچ ارزشی برام نداره اون با یه دسته گل و کادو ابراز پشیمونی کرد و من دیگه کشش ندادم و الان اون خیلی عادی برخورد میکنه فک میکنه چیزی نشده اصلا عین خیالش نیست و این منو داره میخوره بابا لامصب من داغون شدم بفهم اصلا و اصلا براش مهم نیست وکلا این موضوع از نظر اون تموم شدس
اولین قدمی که باید بردارید با خودتون خلوت کنید و درست فکرکنید و تصمیم بگیرید. میخواید زندگیتون رو درست کنید یا میخواید جدا بشید؟ هر دو راه سختی خودشو داره پس به اخرراه فکرکنید. بعد خودتونو تخلیه کنید اگه با گریه داد زدن یا موزیک گوش دادن یا هررررچیزی ک ارومتون میکنه انجام بدید بعد یه موقعیت خوب تنهااااا با شوهرتون با ملایمت حرف بزنید. اصلااا وقتی دارید باهاش حرف میزنید گریه نکنید عصبی نشید و داد نزنید هرموقع کنترل احساستون از دستتون خارج میشد یه نفس عمیق بکشید و ازش اجازه بخواید ک چندثانیه فرصت بده اروم بشی بعد ادامه بدید. بهش بگید زندگیتون براتون مهمه و دوسش دارید. سعی کنید تا جایی ک میتونید از خوبیاش بگید و ازش انتقاد نکنید(چون ناخوداگاه میره تو حالت دفاعی و دیگه حرفاتونو نمیشنوه که بفهمه فقط میشنوه که جواب بده) بعد ازش بخواید براتون توضیح بده اگه رابطه ای بوده در چه حدبوده و چرا این کارو کرده(حتمااا تو حرفاتون بهش اطمینان بدید که بعداز شنیدن هرچیییزی منظور رابطه جنسی داشتن یا چیز دیگه شما به هم نمیریزد و تصمیم غلط نمیگیرید تا بتونه راحت حرفشو بزنه) بعد اگه انکار میکرد که خب جنبه مثبت قضیه رو میگیریم که شما و زندگیتون براش مهمه و نمیخواد شمارو برنجونه (پس لطفااا عصبی نشید که وااای داره دروغ میگه و حاشا میکنه و گولم میزنه و ...)هرچی ک گفت قبول کنید و در اخر ازش بخواید که زندگیتونو دوباره از نو بسازید. اگه سوالی داشتی که بتونم کمکت کنم خوشحال میشم❤️
مرسی از راهنماییتون ممنونم دوست خوبم،من دقیقا بع آرامش باهاش رفتار کردم یعنی مثل سابق گیر ندادم و دعوا راه بندازم اونم به یه ببخشید همه چیو انکار کرد ولی اینم بگم که خیلی ترسید و ترس از این داشت که ابروش بره ومنو از دست بده بعد که دید من کاری نمیکنم بیخیال شد الان میخام بدونم باید چیکار کنم مثل سابق باهاش رفتار کنم باهاش سرد باشم بهش گیر بدم و چکش کنم
معمولا ۹۹درصد خیانت ها چه از طرف مرد چه زن نفر سوم رابطه اصلا زیبایی خاصی نداره و دلیل خیانت نبوده گلم . شما هرکی رو که خیانت کرده بپرسی یا از دردل ساده شروع شده و کم کم حتی بدون اینکه خودشون متوجه بشن یهو دیدن بهم دلبسته شدن. یا بخاطر کمبود محبت بوده(معمولا خانما بعد بچه دارشدن چون وقت و انرژیشون رو برای بچه میزارن )مرد بدنبال توجه میگرده و متاسفانه خیانت میکنه و یا برای ارضای خودشون هست که ازسمت همسرشون تامین نمیشه. و اگه همه اینا رو به همسرت هدیه کردی و درمقابلش خیانت دیدی اون شخص مریض هست و حتماااا باید بره پیش روانشناس. در کل برای خیانت دیدن خودت رو سرزنش نکن گلم. تو چیزی کم نداری که بهت خیانت کردن. هیییییچ مرد یا زنی حتی اگه محبت نبینه یانتونه با همسرش ارضا بشه از هررررلحاظ اجازه ی خیانت نداره.پس اونیکه مقصره شمانیستی گلم
مرسی بابت وقتی که گذاشتین برام خیلی برام با ارزش بود عزیزم ممنون بابت راهنماییتون امیدوارم بتونم به قبل برگردم و لااقل یه کم دلم آروم بگیره برام دعا کنید آرامش بگیرم فقط،دیگه هیچی برام مهم نیست فقط از خدا میخام کمکم کنه بتونم به خاطر بچه هام روحیه ی خودمو حفظ کنم و فراموش کنم
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستجدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
