من امروز گوشی برده بودم مدرسه یکی از دوستام از تو کیفم برداشت هی بهش میگفتم بده الان میبینن در میرفت و داشت شوخی میکرد معاون دید گفت بده منم دادم بهش
برد تو دفتر گوشی زنگ خورده بود
من شبش به مامانم گفته بودم مامان ساعت دو و ده دقیقه بهم زنگ بزن یه مشکل دارم میخوام باهات حرف بزنم میرم
زنداییم زنگ زده بوده ب گوشیم نمیدونم برا چی
وقتی زنگ خورد رفتم گوشی بگیرم گفتن خیلی زنگ خورد کی بوده و...
گفتم حتما مامانم بوده رفتم دیدم زنداییمه
بهم گفتن چرا زنگ زده گفتم ک خونه داییم اینام باور نکردن گفتم ترسی ندارم از این که کسی به گوشیم زنگ زده باشه منظورم جنس مخالف بود ایشون فکر کردن دارم ترس از اونا رو میگم گفتن یعنی چی گفتم منظورم اینه که کی به گوشیم زنگ زده
بعد شماره رو جلو خودشون دادم بهشون یعنی بخدا کامل حتی جلو خودشون گرفته بودم دیدن شماره رو اسم زنداییمم گفتم بعد دیگه چیزی نگفتن فکر کردم که میتونم برم
بعد تو سرویس زنگ زدن برگرد منم سرویسم بخدا خیلی دور بود خاک برسرم اومدم بگم تو سرویسم گفتم تو اسنپم چون گفت چرا گوشی اوردی روم نشد بگم برا چی گفتم برا اینکه اسنپ بگیرم