صبح زود رفتم دسشویی که جلوراه پله، شوهرم سرکار بودهمسایه طبقه بالا هم خونه نبودن تنها بودم خواستم بیام بیرون دیدم دربازنمیشه ازپشت بسته شده هول دادم داد زدم شاید طبقه بالایی خونه باشن خیلی وحشت کردم ترسیدم داشتم دیونه میشدم کسی از پشت دربسته دزد اومده قلبم درآورد شوهرم ۴ساعت دیگه میاومد خونه تصوراین که ۴ساعت باید توی دسشویی بمونم داشت دیونم میکرد تازه اونم کلیددرحیاط نگذاشت بیاد خونه همسایه هم سرکاربودن شب میاومدن انقدر وحشت زده بودم مایع دسشویی زدم تو شیشه بشکنه نمیشکست خیلی عصبی شده بودم از ته دل گفتم خدایا ب دادم برس چشم ب جارو افتاد باشتاب دسته جارو زدم شیشه شکست دروباز کردم هیچی دستگیره درشل شده بود دربسته شده بود دستگیره در از تو و اونور هرکدوم دستگیرهاش جدا هستن بهم متصل نیست که از اون طرف بچرخانی باز بشه دو سه روز گذشته هنوز قلبم درد میکنه تو خونه روزا تنهام وحشت میکنم برم دسشویی چرا ا نقدر ترسیده شدم چکارکنم ب حالت عادی برگردم
ما را از سادگی ترسانده اندهیچ کس نگفت سادگی هم خوب است هیچ کس نگفت ساده که باشی ساده میخندی، ساده شاد میشوی ساده ذوق میکنی،ساده دل میبندی... ادم های ساده بی هیچ دلیلی دوست داشتنی اند و سادگی ، زیباترین ژستِ دنیاست !
یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.
از اون پله ها بالا پشت بوم توهمی شدم یکی میاد درمو میبنده از ترس دراتاق قفل میکنم صبرمیکنم شوهربیاد ...
عزیزم آخه در قشنگمعلومه مدلش جوریه که شل شده و بسته شده.ما هم از این درها داشتیم خونه قبلی و همینجور بسته میشد. در حموم ما اینجور بود. شما چون ترسیدی اینجوری شدی. به نظرم حتما با مشاوره تماس بگیر.اونا بلدن چی بگن که این تصورات بره از ذهنت