همسرم خیلی حساسه رو مریض شدنم مثلا حتی اگه انگشتم یه کوچولو خونی شه گیر میده که چرا حواست نبود و...
عصری خواهرشوهرم گفت بریم بیرون شوهرم مخالفت کرد گف هوا خیلی سرده بزارید یه روز دیگه اما خواهرش خیلی اصرار کرد منم نمیخواستم دلشو بشکنم قبول کردم
از شانس فوق قشنگم یه جا یخ زده بود منم لیز میخورم میفتم زمین حالا پام کبود شده و نمیتونم تکونش بدم و بزور راه میرم شوهرم میگه دررفته حالا فردا قراره بریم عکس بگیرم
وقتی رسیدیم چون راه رفتنم خیلی ضایع بود میفهمه و کلی خواهرشو دعوا میکنه که چرا بزور زنمو بردی بیرون که اینجوری شه😑😑💔منم حرفش زدم چرا اون بدبختو خجالت زده میکنی من خودم افتادم چ ربطی به اون داره و...
خلاصه حالا فردا خواهرشوهرم یه مهمونی داره همرو دعوت کرده منم روی روبه رو شدن دوباره رو باهاش ندارم البته خودش داداششو میشناسه ولی خجالتش واسه منه حضرت آقا هم عین خیالش نیس 😣💔
بهش گفتم تو برو من نمیام درسو بهونه کن ولی از یطرف دیگه میترسم زشت باشه و ناراحت بشه
نمیدونم چیکار کنم اصلا😣بنظرتون برم؟
بنظرم بدنیست برو.
اره عزیزم برو اگ دیدی ناراحته بگو داداشته دیگ یه چیزی گفته
اشکال نداره برو اصلا به روی خودت نیار اون خودش داداشمو میشناسه اگه ناراحت هم می بود دعوتتون نمیکرد
برو عزیزم به خواهرشوهرتم بگو تو فلانی رو میشناسی حساسه به دل نگیر اگ حرفی زد
حتما بریا
بعد فک میکنه عمدی نرفتی
شما برو ،اونا خواهر و برادرن دعوا هم کنن باز پشت همن
چه همسره خوبی چه سعادتی
دست راستت زیر سر دخترام
خودم که ساختم
برو ولی شمام چقدر ملوسی،بیشتر مواظب خودت میبودی دیگه دیدی حساسه
برو بیخیال تو کاری نکردی
شوهرتو از کجا پیداکردی؟ یه دونه از اینا لطفا.
پ ن. البته متاهلم مزاح فرمودم
