عشق یعنی
چنان دل بسته ام کردی ک با چشم خود دیدم
خودم میرفتم اما سایه ام با من نمی امد
و
هر کجا عشق اید و ساکن شود
هرچه ناممکن بود ممکن شود
ی بیت دیگه بلدم در مورد عشق ک میگه:
از پشت تریبون دلم عشق چنین گفت
محبوب تو زیباست، قشنگ است و ملیح است
اعضای وجودم همه فریاد کشیدند
احسنت صحیح است وصحیح است وصحیح است
رفیق بودیم از قبل بعد رابطمون فراتر از رفیق شد و بعد از هم دورشدیم و الان یه غروری بینمونه ک نه من میرم جلو نه اون و الان یع سال میشه و همو حتی میبینیم و حرف میزنیم
میخام دل بزنم به دریا و برم بهش بگم تموم حرفامو 😿
به نظرم با این شعر شروع کن به حرف دلت رو زدن
همه ی حرف دلم با تو همین است ک دوست
چه کنم؟! حرف دلم را بزنم یا نزنم؟!
بعد ببین چی جواب میده اگه اره گفت
بگو
در قفس خیال تو تکیه زنم به انتظار
تا ک تو بشکنی قفس پر بکشم به سوی تو
یا بگو
چنانم در دلی حاضر ک جان در جسم و خون در رگ
فراموشم نه ای وقتی ک دیگر وقت یاد آیی
یابگو
میخواهمت ک خواستنی تر ز هر کسی
کو واژه ک ساده تر از این بیان کنم
یا بگو
لبت نه گویدو پیداست میگوید دلت اری
ک اینسان دشمنی یعنی ک خیلی دوستم داری
یا بگو
مومنم کردی به عشق و جا زدی تکلیف چیست
بر مسلمانی ک کافر میشود پیغمبرش
از این پنج تا شعر هر کدومو دوست داشتی در جوابش بفرست فکر کنم این مدل صد در صد Okمیشین باهم
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
