نمیدونی چه بچهای پاک و مهربونی هستن ..جگرم خونه براشون..من شوهرم هیچوقت قبول نمیکنه خیانتش کار بزرگی بوده اوایل خیلی حالش بد بود الان میگه همه مردان همینن واسه مردا عادیه
من از بس خوب بودم این کارم برات سنگین بوده..
میدونی میگم کاش با یه غریبه بود نه اون ..نه با فامیل دیگه میتونم ارتباطی داشته باشم نه میتونم به کسی بگم چون بازم فامیلن نمیخوام یه عمر بچهام سرافکنده بشن..
دیگه دوستش ندارم دیگه آرزو میکنم نیاد خونه
خیلی بده اینو میگم ولی دست خودم نیست چندبار دعا کردم بمیره
بعد گفتم چرا دعا کنم بمیره جدا بشم ایشالا خوشبختم بشه
فقط میترسم نکنه بچهام با این جدایی نابود بشن