یکی تعریف میکرد واسه ی کاری نیاز داشت مچ شریکشو بگیره دوربین گذاشت ی قسمتی از اتاق صداشو ضبط کنه
خیلی هم با برنامه قبلی کلی تدارک و تهیه اینکارو کرد از بابت دوربین خیالش راحت بود تا یک ساعت حافظه داره ضبط میکنه
قبل از اومدن شریکش چک کرد و روشن کرد خیالش راحت شد داره ضبط میکنه
خلاصه وقتی جلسه تموم شد گفت بردم و کلی خوشحالی
وقتی سمت دوربین رفت دید اصلا ضبطش دقیقا از جایی که شریکش اومده قطع شده و
همونجا تعجب کرد و گفت امکان نداشته نشه حتی یک درصد
دیگه گفت من امروز به چشم خودم لطف خدا در حق یکی دیدم