ME:
استاد من خواب دیدم که نمیدونم چی کارکرده بودم توی ترور شهدای امنیت نقش داشتم ومیخواستن بهم حکم بدن وحکمم اجراکنن
وچندتا شهید دیگه مثل شهید اوینی ومطهری وچندتا دیگه نشسته بودن وحکم صادر میکردن
حکم یه مرده اجراکردن بااجر اونقدر زدنش که بمیره بعدا خاکش کنن
وکناراون مرد برامن قبری بود ومن نمیدونستم کجا فرار کنم دنبال راهی میگشتم
پیش خودم گفتم الان توبه کنم
یادم امد یه ایه که خدا گفته بود کسی که لحظه مرگش توبه کنه و برگزده ماقبول نمیکنیم اولش داشتم ذکر استغفرالله میکفتم که یهو یاد این ایه افتادم.....بعد یاد سخنان یه کسی افتادم که ازمرگ برگشته بود ومیگفتن ذکر لااله الله زیاد بگید اون لحظه که شروع کردم ذکر لااله الله گفتم
بعد بهم گفتن بیا وایسا تاحکمت اجرا کنیم من وایسادم اونجا همین جوری وایساده بودم میخوندم آی مردم من قاری قران بودم به این روز افتادم ....اآی مردم من مداح اهل بیت بودم به این روز افتادم شهدارو کشتم...چه طوری وارد این راه شدم نمیدونم
فک نمیکردم عاقبتم به کشتن شهدا ختم شه
بعدازشون وقت خواستم گفتم بزارید برای فردا
که گفتن بهم نه نمیشه ازشون درخواست کردم حداقل باتفنگ بکشن منو که زجر کش نشم اینو قبول کردن
چشام بستم که شلیک کنن وهمزمان ذکرلااله الله میکفتم
صدا شلیک شنیدم
وقتی چشام بازکردم توی خواب دیدم توی قبرم وهمه جا برام تاریکه حالا برام سوال بود چرا کسی نمیاد ازم سوال بپرسه
که بیدارشدم
استاد شرمنده زیاد شد شاید الکی باشه ولی فک کنم واقعا معنی خاصی داشته باشه
کسی میتونه تعبیذ کنه