2777
2789

چند سال پیش رابطه ای رو ک خیلی خوب بود ب خاطر خیانت  تموم کردم نزدیک ب دوسال طول کشید تا خودمو جم جور کنم و روحیه ام بهتر شد ،گفتم حالا ک حالم بهتر شده بذارم موردای ازدواجی بیاین و ب خودم فرصت بدم تا وقتی ک سنم بالا تر نرفته (اینو بگم جایی ک من زندگی میکنم دخترای همسن من چند تا بچه دارن)و تقریبا میشه گفت تو فامیل  دوست آشنا هیچ دختر مجردی همسن من نیس

یک سال پیش ب همکارم ک ی شهر دیگه بود بهم پیشنهاد شروع رابطه برای ازدواج داد و منم بعد ی مدت قبول کردم

یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون در گیر دردهای بدنی یا ناهنجاری هستید تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

تو این مدت یکسال ارتباط مون فقط مکالمه بوده و بیرون رفتن ک اونم دفعات زیادی نبوده ،ایشون گفتن با خانواده ات مطرح کن ،چون من از تصمیم خودم مطمئن نبودم فقط ب داداشم گفتم ،و اونم ب خانواده اش گفته بود مامان و خواهرش بهم زنگ زدن در حد احوالپرسی ، این ارتباط همچنان ادامه داشت..

دیگه تو این مدت هی می‌گفت تکلیف منو مشخص کن من سن ازدواجمه ،منم چون تلفناش همیشه در حال مکالمه بود یا آخر هفته ها دیرجواب میداد شک کرده بودم ب خاطر همین تو تصمیمم مطمئن نبودم ک جواب قطعی بدم و هر چ میگفتم می‌گفت تو اشتباه می‌کنی ، تا اینکه قرار گذاشتیم بالاخره تکلیف این رابطه رو مشخص کنیم و رسماً نامزد کنیم 

دقیقا دو روز قبل از اینکه قرار رسمی بذاریم ،  گوشیم زنگ خورد(پسره بود) و جواب دادم هر چ الووگفتم دیدم جوابی نمیاد و فقط صدای حرف زدن با ی دختره گذاشتم اسپیکر دیدم صدا واضح نیس با هندزفری گوش دادم ،دیدم بعله با ی دختر تو ماشینه و دارن حرف میزنن دو دقیقه گوش دادم بعد متوجه شد گوشی رو قطع کرد ، از فشار عصبی میلرزدیدم نمی‌دونستم چ کار کنم ،سریع بهش زنگ زدم ک برنداشت چند دفعه گرفتمش بازم بی جواب موند 

ده دقیقه بعدش زنگ زد گفت تو فروشگاه بودمو اونم خانوم تو فروشگاه بوده  گفتم من تمام حرفاتونو شنیدم دیگه دروغ نگو شما تو ماشین بودین  ،اینقد حالم بد بود هر و از دهنم در اومد بهش گفتم فهمید ک من همه چی رو فهمیدم از بس حالم بد بود تلفن رو قطع کردم ک آروم بشم نیم ساعت فقط میلرزیدم هر کاری میکردم لرزش بدنم تموم نمیشد 

چندین دفعه زنگ زد جواب ندادم 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز
توسط   asraam  |  2 ساعت پیش
توسط   آرزو1388  |  19 ساعت پیش