خودم پسر خواهرشوهر خونمون بود وضع مالی مون هم خیلی بد و همه میدونن باباش اومد دنبالش دم در ازش پرسید ناهار چی خوردی گفت غذای دیروز دستشو گرفت و برد نزاشت بمونه ..خودشون خیلی پولدار ن خیلی خجالت کشیدم
مادرم را به یک صلوات مهمان کنید اجرتون با حضرت زهرا
یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.
کاربری قبلیم برام مثل دفترخاطرات بود حیف تعلیق شد:) خاطراتی که دوران دبیرستان دانشگاه شروع عشق و تمام شدنش بعد سالها و شروع شدن زندگی جدید و تمام لحظات خوب و بد را در بر داشت
تو چرا خجالت بکشی عزیزم اونا باید خجالت بکشن که پسرشون نمیتونه خلنواده اش تامین کنه
چقدر حرف شوهرت زشت بود چرا گفت غذای دیروز خب اسم غذا رو میگقت حال شوهرت بگیر عزیز دلم برای همه پیش میاد
من شام میپزم ظهر فردا هم میخوریم چی میشه مگه
همه زندگیم دخترم ❤❤❤وقتی بارون بباره دیگه نمیخواهم با چتر زیر بارون راه برم غم عالم میاد توی قلبمممم دیگه بعد بارون زیبا نیست کی میتونه زیبایی بارون ببینه؟؟؟ همه رنگ هاااا شسته شده ......