من و خانوادم گندمی هستیم مادرشوهرم خیلی سفیده. بعد قبل از عروسیم مادر شوهرم میگفت رفتم یه آرایشگاه مادره عروس اونجا بوده سبزه بوده ولی عروسو خیلی سفید و قشنگ درست کرده بودن اصلا مشخص نبود که سبزه اس!!!!حتما توهم میبرم همونجا واسه عروسیت. من خییییلی ناراحت شدم یعنی چی آخه؟
یه روز هم مادر شوهرم رفته بود بیرون دم عید ما سفره انداخته بودیم و همه منتظر ایشون بودیم. بعد از کلی دیر اومدن به جای معذرت خواهی با ناز و عشوه اومد تو گفت واااای رفتم یه مغازه روسری بخرم دیگه شدم مدلشون همه روسری هارو سر من مینداختن ببینن قشنگه یا نه!!!! گفت میخواستم بهشون بگم باید شبیه من باشید تا روسری ها بهتون بیاد!!!
بعد دختر خاله اش مرده بود گریه میکرد میگفت همه میگفتن مادوتا خیلی شبیه همیم . حیف نبود اون چشما و اون قیافه بره لای خاک حیف نبووووود و میزد تو سرش
من چکار کنم با این تحفه آخه؟😑😐