2777
2789
عنوان

بچه سوم بله یا خیر؟؟؟؟؟؟

| مشاهده متن کامل بحث + 1966 بازدید | 84 پست
اما من مخالف این حرفام که پسر ازدواج میکنه ومیره ...اگه هرپدر ومادری عشقشو پای بچه ش بریزه یه روزی همون عشق رو بهشون بر میگردونه ..شک نکن......بچه ها آیینه پدر ومادر هستند...
قضاوت نمیکنم.... تا قضاوت نشوم....
بیکران ببخشیدا اما خیلی موافق نیستم بنظر من بچه اول بیشتر اسیب میبینه چون توقعا از اون بیشتره و توجه ها ب بچه اخره اما در کل بچه ها اگه زیاد باشن هم برای خودشون بهتره هم پدر ومادر
فروش ادویه خالص و خشکبار تازه و محصولات ارایشی بهداشتی گیاهی در کانال ایتا @advie_rangarang

یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون در گیر دردهای بدنی یا ناهنجاری هستید تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

بی کران چرا بچه سوم صدمه می خوره ؟ من خودم بچه اخر خانواده هستم ، از بچه های اول خیلی بهتر بزرگ شدم و هیچ مشکلی هم ندارم
زندگی مثل یک کلاف کامواست،  از دستت که در برود می شود کلاف سردر گم، گره می خورد، می پیچد به هم ،  گره گره می شود،  بعد باید صبوری کنی،  گره را به وقتش با حوصله وا کنی، زیاد که کلنجار بروی ، گره بزرگتر می شود،  کورتر می شود،  یک جایی دیگر کاری نمی شود کرد، باید سر و ته کلاف را برید،  یک گره ی ظریف کوچک زد، بعد آن گره را توی بافتنی یک جوری قایم کرد، محو کرد،  یک جوری که معلوم نشود، یادت باشد، گره های توی کلاف همان دلخوری های کوچک و بزرگند، همان کینه های چند ساله، باید یک جایی تمامش کرد، سر و تهش را برید، زندگی به بندی بند است به نام "حرمت " که اگر آن بند پاره شود کار زندگی تمام است
شوهر من خیلی مامانیه بچه اخره اما اینقدر سرش شلوغه ک شاید هفته ای یکبار بره ب مادرش سر بزنه اونم وقتی میریم فقط مهمونیم
فروش ادویه خالص و خشکبار تازه و محصولات ارایشی بهداشتی گیاهی در کانال ایتا @advie_rangarang
با نظر بی کران در مورد عشق و علاقه کاملا موافقم ، چون دارم تجربه می کنم
زندگی مثل یک کلاف کامواست،  از دستت که در برود می شود کلاف سردر گم، گره می خورد، می پیچد به هم ،  گره گره می شود،  بعد باید صبوری کنی،  گره را به وقتش با حوصله وا کنی، زیاد که کلنجار بروی ، گره بزرگتر می شود،  کورتر می شود،  یک جایی دیگر کاری نمی شود کرد، باید سر و ته کلاف را برید،  یک گره ی ظریف کوچک زد، بعد آن گره را توی بافتنی یک جوری قایم کرد، محو کرد،  یک جوری که معلوم نشود، یادت باشد، گره های توی کلاف همان دلخوری های کوچک و بزرگند، همان کینه های چند ساله، باید یک جایی تمامش کرد، سر و تهش را برید، زندگی به بندی بند است به نام "حرمت " که اگر آن بند پاره شود کار زندگی تمام است
بچه ها حرف من نیست میتونید خودتون بیشتر تحقیق کنید /.... درضمن جامعه آماری رو برحسب من وشما که اندازه نمی زنن ...بله همیشه درصد خطا هم وجود داره وصد درصد نیست ..............
قضاوت نمیکنم.... تا قضاوت نشوم....
با نظر نسیم جون هم موافقم ، به نظر من بچه ی اول بیشتر صدمه می خوره از بی تجربگی والدینش
زندگی مثل یک کلاف کامواست،  از دستت که در برود می شود کلاف سردر گم، گره می خورد، می پیچد به هم ،  گره گره می شود،  بعد باید صبوری کنی،  گره را به وقتش با حوصله وا کنی، زیاد که کلنجار بروی ، گره بزرگتر می شود،  کورتر می شود،  یک جایی دیگر کاری نمی شود کرد، باید سر و ته کلاف را برید،  یک گره ی ظریف کوچک زد، بعد آن گره را توی بافتنی یک جوری قایم کرد، محو کرد،  یک جوری که معلوم نشود، یادت باشد، گره های توی کلاف همان دلخوری های کوچک و بزرگند، همان کینه های چند ساله، باید یک جایی تمامش کرد، سر و تهش را برید، زندگی به بندی بند است به نام "حرمت " که اگر آن بند پاره شود کار زندگی تمام است
منم خیلی دخترا رو دیدم که رابطشون با مادرشون داغونه و برعکس
ای قوم به حج رفته کجائید کجائید....معشوق همینجاست بیائید بیائید معشوق تو همسایه و دیوار به دیوار ...در بادیه سرگشته شما در چه هوائید
گاهی خودم اصرارش میکنم ک بره سر بزنه یا زنگشون بزنه همش میترسم پسرای منم همینجوری بشن
فروش ادویه خالص و خشکبار تازه و محصولات ارایشی بهداشتی گیاهی در کانال ایتا @advie_rangarang
خدای نکرده نسیم جان موقع سختی و گرفتاریشون . شوهرتون حتما حامیشونه شک نکن.
ای قوم به حج رفته کجائید کجائید....معشوق همینجاست بیائید بیائید معشوق تو همسایه و دیوار به دیوار ...در بادیه سرگشته شما در چه هوائید
دقیقا بی کران جان این امارها صد در صد نیست ، همیشه چند درصد خلافش ثابت میشه
زندگی مثل یک کلاف کامواست،  از دستت که در برود می شود کلاف سردر گم، گره می خورد، می پیچد به هم ،  گره گره می شود،  بعد باید صبوری کنی،  گره را به وقتش با حوصله وا کنی، زیاد که کلنجار بروی ، گره بزرگتر می شود،  کورتر می شود،  یک جایی دیگر کاری نمی شود کرد، باید سر و ته کلاف را برید،  یک گره ی ظریف کوچک زد، بعد آن گره را توی بافتنی یک جوری قایم کرد، محو کرد،  یک جوری که معلوم نشود، یادت باشد، گره های توی کلاف همان دلخوری های کوچک و بزرگند، همان کینه های چند ساله، باید یک جایی تمامش کرد، سر و تهش را برید، زندگی به بندی بند است به نام "حرمت " که اگر آن بند پاره شود کار زندگی تمام است
من همسرم بهش بگم ف رفته فرحزاد ......میخام بگم اینقدر بهم ارادت داره .اما معنیش این نیست که مادرشو یادش رفته ...اتفاقا از خواهرشوهرم بهتر وخالصتره محبتهاش ....................من خودم پسر دارم .... همیشه بشوهرم میگم خداکنه پسرمون هم مثل خودت بشه .....
قضاوت نمیکنم.... تا قضاوت نشوم....
نسیم جان یه خلاء احساسی بین همسر و مادرش وجود داره ، شک نکن ، عاطفه و محبت عمیق شکاف ایجاد نمی کنه ،
زندگی مثل یک کلاف کامواست،  از دستت که در برود می شود کلاف سردر گم، گره می خورد، می پیچد به هم ،  گره گره می شود،  بعد باید صبوری کنی،  گره را به وقتش با حوصله وا کنی، زیاد که کلنجار بروی ، گره بزرگتر می شود،  کورتر می شود،  یک جایی دیگر کاری نمی شود کرد، باید سر و ته کلاف را برید،  یک گره ی ظریف کوچک زد، بعد آن گره را توی بافتنی یک جوری قایم کرد، محو کرد،  یک جوری که معلوم نشود، یادت باشد، گره های توی کلاف همان دلخوری های کوچک و بزرگند، همان کینه های چند ساله، باید یک جایی تمامش کرد، سر و تهش را برید، زندگی به بندی بند است به نام "حرمت " که اگر آن بند پاره شود کار زندگی تمام است
من تجربه ارتباط همسر خودم رو با مادرش دارم و این خلاء رو احساس می کنم و همیشه و همه جا سعی می کنم بر خلاف این ارتباط عمل کنم برای پسرهام که تا الان خداروشکر موفق بودم ، توام سعی کن که بهترین باشی که لایق بهترینها بشی
زندگی مثل یک کلاف کامواست،  از دستت که در برود می شود کلاف سردر گم، گره می خورد، می پیچد به هم ،  گره گره می شود،  بعد باید صبوری کنی،  گره را به وقتش با حوصله وا کنی، زیاد که کلنجار بروی ، گره بزرگتر می شود،  کورتر می شود،  یک جایی دیگر کاری نمی شود کرد، باید سر و ته کلاف را برید،  یک گره ی ظریف کوچک زد، بعد آن گره را توی بافتنی یک جوری قایم کرد، محو کرد،  یک جوری که معلوم نشود، یادت باشد، گره های توی کلاف همان دلخوری های کوچک و بزرگند، همان کینه های چند ساله، باید یک جایی تمامش کرد، سر و تهش را برید، زندگی به بندی بند است به نام "حرمت " که اگر آن بند پاره شود کار زندگی تمام است
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792