از اخلاق های شوهرم خسته شدم هر روز دعوا میکنه سر چیزهای الکی امروز سرکار بود زنگ زد بهش گفتم سرما خوردی برگشتنی برو دکتر بخوای با ماشین بیام دنبالت بریم خسته نیا تو خونه بعد برو گفت باشه رفتم سوارش کردم تازه نشسته بود من اشتباهی از چهار راه اول باید می پیچیدم مشغول حرف زدن شدم رد شدم گفتم ای وای اشکالی ندارد برم از پایین دور بزنم سرم داد کشید نگه دار بزن کنار گفتم بابا عصبی نشو الان میرم نگه نداشتم دستش آورد فرمان پیچوند سمت خیابان وسط خیابان بودیم خدارو شکر ماشین نبود بعدش دعوامون شد بهش گفتم چرا نمی فهمی این چه کاری اونم به من چند تا حرف گفت خلاصه دعوامون بالا گرفت بهش گفتم خوب یه دونه راه اشتباه رفتن این دعواهارو نداره چطور خودت وقتی اشتباه میری شهر دور میزنی من هیچی نمیگم همیشه ماشین اون میرونه وقتی باهم هستیم برگشت گفت تو حق اعتراض نداری باید همیشه به حرف من گوش بدی منم گفتم کور خوندی زنگ زدم به مامانش دعواش کرد بعد مامانش رفته بالا میگه اگه چیزیه بشه میگیم تقصیر اوناس
شما بگین مقصر کیه من واقعا خسته شدم دیگه نمیکشم همیشه دعوا حتی وقتی مثلاً ما رو برده گردش اونجا هم دعوا داره مشاور هم نمیره