من خودم سرامیکارو ده دیقه قبل اومدنشون پاک کردم و زمین لیز بود و قتی وارد خونه شدن تو راه رو رفتیم خوش امد گویی اول من لیز خوردم افتادم و بعد مامان افتاد و بعد بابام و بعد خواهرام هر پنج تامون افتادیم انقدرم به خودمون رسیده بودیم که نگو تمام شال و روسریامون افتاد حالا اونام پنج نفر بود هاح و واح نگاهمون میکردن،😐قیافه بابامو از یاد نمیبرم