2794

سلام. خسته نباشین لطفا راهنماییم کنین. من 19 سالمه شوهرم 28 سالشه نزدیک 2 ساله ازدواج کردم طبقه بالای خونه مادر شوهرم زندگی میکنم من براي زندگیم خیلی تلاش می‌کنم مثلا خونه همیشه تمیزه همیشه آراسته ام محبتش میکنم هیچ وقت نشده ازش حتی یک ثانیه غافل بشم مشکل رابطه زناشویی هم نداریم حتی به پدر و مادرش هم محبت میکنم همه کارای مادرشوهرمو انجام میدم به برادر شوهرام محبت میکنم احترامشونو دارم که ولی بازم شوهرم راضی نیست دو شب پیش بعد از رابطه بهم گفت کاش زندگیمون تموم میشد ازت خسته شدم میخوام بری در حالی که قبلش هیچ کدوم از این حرفا نبود بار اولشم نیست همیشه قبل از رابطه خوبه بعد از رابطه بهونه میاره فقط بخاطر این که خونه مادر شوهرم رفتم کنارش دیگه فکر میکنم منو براي رابطه میخواد از طرفی پدرشوهرم پرش میکنه اونم میاد با من دعوا میکنه کار همیشه است اعتماد به نفسمو به زیر صفر رسوندن دیروز میگفت مردم میگن این پسره (یعنی شوهرم) طوری این آدمو (من) خواسته بچه هم ندارم خسته شدم از این حرفا از این تهمتا شوهرم هر وقت که ناراحت بودم یه زخم جدید بهم زده هیچ وقت مرحم دردام نبوده خسته شدم خیلی همش به خودکشی فکر میکنم کسی رو هم ندارم یتیمم دیگه نمیکشم بهم راهکار بدین چیکار کنم؟

پاسخ مشاور

مشاور خانواده

سلام دوست عزيز 
ميتونم درك كنم چقدر اين رفتارها ازارتان داده ،تلاش هايتان براي زندگي قابل تقدير است .
بهتره سعي كنيد بفهميد دليل اين حرف ها چيست و با گفتن اين حرف ها به دنبال به دست اوردن چه چيزي هستند و چه عاملي در زندگي فعلي تان يا گذشته ايشان وجود داشته كه باعث ميشود انقدر متغير رفتار كنن .گاهي لازمه حرف هايتان را بزنيد هرچند به ان توجهي نشود بهتره وقتي ايشان ارام است و عصبي نيست با خنده و شوخي تاثير حرف هايشان بر روح  خود،ناراحت شدنتان را بگوييد.
احتمالا  چيزي از رابطه تان همسرتات
ن را ازار ميدهد و در غالب حرف مردم افكار خود را بيان ميكند وقتي ايشان ميگويد مردم فلان حرف را ميزند با ارامش بگوييد اين زندگي ماست و نظر ديگران مهم نيست و اگر مشكلي از نظر تو هست بهتره با هم صحبت كنيم و دنبال حل مسئله باشيم .محبت زياد گاها در نظر افراد وظيفه ميشود كمي از ايشان فاصله بگيريد و خود را با كار يا فعاليتي سرگرم كنيد بهتره در اين شرايط خود را مستقل كنيد و حتي حرفه ايي ياد بگيريد .

تجربه شما

اولین نفری باشید که نظر میدهید