سلام وقت بخیر
15 ساله که از ازدواج خواهرم میگذره. با عشق و علاقه ازدواج کردن اما در زندگی به مشکلات بزرگی برخورد کردند که متاسفانه با هیچ کس هم در میان نمیگذاشتند! بیش از 5 سال هست که مشکلاتشون علنی شده. چندین بار به مراکز روان درمانی مراجعه کردند و تشخیص دکتر بیماری پارانویا برای شوهرش بود!
در این مدت خواهرم به خاطر افسردگی ناشی از این دردهای پنهان شده و یا شاید احساس بی پناهی؛
از طریق واتساپ با یکی از اقوام همسرش درد و دل میکند که...
متاسفانه با گذشت زمان روابط عاطفی هم این وسط ایجاد شد
حدود 2 ساله که با توافق، خواهرم و همسرش جدا زندگی میکنند (شوهر خواهرم شهر دیگری هست و خواهرم و دختر 9 سالش شهری که من هم ساکن هستم) و اواخر هفته دو روز با هم بودند. اخیرا دعوا ودرگیری بزرگی داشتند (به خاطر همون فامیل که با خواهرم در ارتباط هست) که بعد از اون شوهرخواهرم به منزل خودشون نمیرفت. من به پیشنهاد پدر و مادرم از او درخواست کردم برای اینکه دخترشون آسیب نبینه، هر زمان مایل بود به منزل من بیاد و حتی پیشنهاد کردم اگر معذب هست من این چند روز منزلم نباشم. دو مرتبه و هر بار دو روز ایشون آمدند اما...
مدتی احساس میکردم بعضی پیامهای ایشون مشکوک هست اما اونقدر این فرد شریف و پاک هست که هر بار خودمو قانع کردم برداشت من اشتباه هست! تا اینکه دیروز ایشون صراحتا ابراز دلبستگی کرد!
این موضوع از چند جهت برای من آزار دهنده هست
هم به خاطر خواهرم و دخترشون
هم متعجبم از این پیام و از چنین فردی که واقعا بعید بود!
هم نمیخوام برخورد تند کنم
و نمیتونم و نمیخوام این ماجرا را به هیچ کس بگم
و از همه مهمتر احساس میکنم ایشون تحت فشار مشکلات عاطفی پیش آمده و بدلیل اینکه از خانواده خودش هیچ پشتیبانی نداره و... خلاصه به قول عامیانه "زده به سرش "!
من حتی نمیدونم چطور باید برخورد میکردم و هیچ جوابی ندادم
لطفا راهنماییم کنید
تجربه شما
اولین نفری باشید که نظر میدهید