همسرم با من بدرفتاری میکند

سلام.  من 16 سالمه 4 ساله ازدواج کردم یه دختر نه ماه هم دارم ما چهار سال بود که پیش خانواده همسرم زندگی میکردیم مادرشوهرم خیلی اذیتم کرد همش تو خلوت من و تهدید میکرد به خانواده  من بد میگفت یا تو جمع بهم طعنه میزد ولی من هیچی نمیگفتم دو سه سال از این چیزا به شهرم چیزی نگفتم اما این اواخر دیگه طاقت نداشتم همه چیو میگفتم اونم همش ازم دو ماه دوماه وقت میگرفت که خونمونو بسازیم و از پیش اونا بریم اما وعده هاش همش دروغ بود مادر شوهرم خیلی اذیت کرد خیلی باهام دشمنی کرد من چهار سال مثل یه کنیز تو خونش کاراش و انجام میدادم با این که اینا رو وظیفه میدونست.این اواخر باهام بحث کرد منم عصبانی شدم رفتم خونه بابام و به بابام گفتم و خلاصه پدر و مادرم با حرف شوهرم و راضی کردن که ما مستقل بشیم شوهرم منو خیلی دوست داشت اما مامانش خیلی پرش میکنه این اواخر خیلی باهام سرد شده بود اذیتم میکرد باهام بد شده بود من سه روز گرسنه موندن از اتاقم بیرون نرفتم تا من و مستقل کنن اما شوهرم و خونوادش عین خیالشون نبود با یه جر و بحث و دعوای بزرگی من و مستقل کرد الان دو ماهه خونه پدرشوهرم نمیرم با مادر شوهرم حرف نمیزنم ازشون خیلی ناراحتم شوهرم و مادرش خیلی به پدر و مادرم بی احترامی کردن کاری کردن که پدر و مادرمم خونه من نمیان شوهرم نمیزاره برم خونه بابام میگه باید هر  سه چهار روز یه بار بری من از صبح تا شب خونه تنهام خیلی شبا هم شوهرم خونه نیست و تنها میمونم شوهرم با پدرش اینا کار میکنه این وضعیت خستم کرده افسرده شدم شوهرم بهم محبت نمیکنه باهام خوب حرف نمیزنه خیلی بهم گیر میده نه آرایش نه لباس کوتاه نه چادر ملی هیچ کدوم و نمیزاره شکاکه خیلی اخلاقش قدیمی عین قدیمیا فکر میکنه در زندگیم گم شدم هیچ حسی ندارم هیچ حالی ندارم دلم گرفته همش باهام بحث میکنه بیشتر اوقات وقتی خونه باباشه اونجوری میشه مامانش خیلی پسته از همشون خسته شدم نه از این زندگی خوشم میاد نه میتونم ولش کنم الان هفته بعد عروسی خواهرمه با لباس رقص مخالفه با آرایشگاه و شیوین کردن موهام مخالفه هنوز منو نبرده خرید دیگه خستم کرده انگار افسرده شدم؟