همسرم تشویق خانواده اش را میخواهد

 سلام. همسرم وقتی اومدن خواستگاری من. پدرش گفتن که ما با هم شریکیم هر چی کار میکنیم هممون باهمیم.!

چهار تا برادرن که یکی مونده به آخری مجرده و سی خودشه و کلا به اینا سر نمیزنه که اون داستانش طولانیه.

همسر من برادر کوچیک خانوادش و دوتا برادر بزرگ تر از خودش که متاهلن با فاصله کم داره شیر به شیر بودن.

وقتی وارد خانوادشون شدم متوجه شدم که برادرشوهرام هیچ کمک مالی به خانوادشون نمیکنن و فقط همسر منه که به اینا کمک میکنه و پدرشوهرم قولنامه مغازه رو به نام خودش کرده و میگه مغازه مال منه همینطور خونمون رو

همسرمم شکایتی نداره و نصف حقوقشو میده به خانوادش.

حتی به برادر بزرگترشم کمک میکنه تو خرج و اینا اونوقت خودش کلی بدهی داره

انگار که دنبال تشویق اوناست همش و کمبود تشویق داره نقش پدر خانواده رو داره!

از اول نامزدیم شدیدا طرفدار خانوادش بود و همش سعی داشت بکوبونشون سر من انگار که جنگه! همش مقایسه!

از دستپخت مامانم بگیر تا چیزای بزرگ

مثلا وقتی خونه مامانم غذا میخورد میگف دستپخت مامانم فوق العادست و یه چیز دیگست

الانم که یه ساله ازدواج کردیم هنوز که هنوزه میگه دستپخت مامانم یه چیز دیگست و تو بلد نیستی برو پیشش ازش بپرس!

کلا سعی داره اشتباهات خانوادشو قایم کنه و قبولشون نمیکنه

مثلا زنداداشش یه رفتار زشتیو انجام بده همه بگن کارش بد بود شوهر من هی پیش من میگه نخیر کارش کاملا درست بود و تو حسودی و اینا..

اگه آقاش بگه ماست سیاهه همسرمم میگه ماست سیاهه!

مطمئنن اگه آقاش بی دلیل بگه زنتو طلاق بده همسر من بی چون و چرا این کارو میکنه در این حد

هر وقت هم که میریم اونجا کلا رفتارش عوض میشه همسرم کلا با من حرف نمیزنه و دورم زیاد نمیاد همش میگه آروم بخند موهاتو بکن تو و فقط از این جملات انگار که کلا دنبال ایراده ازم اونجا!

همه نشستن یک دفعه به من میگه پاشو اینارو جمع کن یا ظرفارو بشور

منم که باهاش حرف میزنم کلا خودشو میزنه به اون راه یا جوابمو نمیده و نگاهم نمیکنه یا خیلی جدی در حد یه جمله آره،نه، ولش کن همین سه تا خسته شدم از این رفتاراش از این بچه ننه بودنش و از این که انقد دنبال تشویق اوناست خسته شدم! از این که توجمع میخواد خودشو نشون بده که به زن رو نمیده!

هزار بار هم بهش گفتم اما بازم همون آشو همون کاسه؟