دوست عزیز سلام
انعطاف پذیر بودن برای یک رابطه بسیار مهم هستش، همینطور مهمه که برای ازدواج فردی رو انتخاب کنیم که از لحاظ شخصیت و سبک زندگی با ما هماهنگ باشه. بدونید که پذیرفتن پاره ای از مسایل در ابتدای ازدواج به دلیل هیجانات اولیه و خلاف میل باطنی فقط موقتی هستش و فرد با دور شدن از خود واقعی اش احساس خوبی در دراز مدت نداره و میتونه مشکلاتی رو ایجاد کنه و بدونید که با تصور تغییر پیش نروید و کلا منطقی همه ی جوانب رو بسنجید. نکته ی مهم دیگه این هستش که آیا شما در زمینه های دیگر صحبت کرده و به تفاهم رسیدید و فقط این مشکل وجود داره؟آیا در مورد سایر مسایل هم ایشون حرف خودشونو فقط میزنن و از حرفشون کوتاه نمیان؟در این مورد کاملا باز و بدون تعارف صحبت کنید و دلایل رو برای همدیگه روشن کنید تا به نقطه مشترک برسید و این امر قطعا نیاز به انعطاف پذیری هر دو طرف داره نه فقط کوتاه اومدن یک نفر.
شاد و پیروز باشید.
وقتی از نظر فرهنگی به تفاهم نرسیدین چرا ازدواج میکنین، فکر میکنین بچه بازیه؟ یا واقعا فکر میکنین کسی از درد عاشقی مرده؟
به نظر من اگه بخاطر اون فقط حجاب رو رعایت میکنی بعدها میذاریش کنار و به مشکلات زیادی بر میخوری پس بهت توصیه می کنم کتاب « آخه حجاب به چه دردی می خوره ؟ » رو بخونی صفحاتش کمه لحن بیان کاملا خودمونی و شبه طنزه و کلا همه چیز رو راجع به حجاب به طور واضح و با استدلال علمی نشونت میده. حتما بخون
از شخصیت واقعی ات دور نشو بخاطر خواسته همسرت چون چندی بعد برات میشه عقده و کلا از هم دور میشید، باید حرف بزنید و سنگاتونو وا بکنید و براش تشریح کنی فشار زیادی که به تو وارد می کنه ایجاد تنفر می کنه، اینکه بخوای بخاطر اون عوض شی اشتباه ترین کار ممکنه هست باید خودت به این نتیجه برسی وگرنه درآینده همین جریان عین یه بمب زندگی تو به خطر می اندازه
خانواده همسر من، خانواده شهید هستن و فوق العاده مذهبی پدر شوهرمم روحانی
من و شوهرم ده سال عاشق هم بودیم. ولی اونا به خاطر مساله حجاب و چون من کار میکردم منو نمیخواستن. تا اینکه بالاخره راضی شدن.
من الان جلو خانواده اونا مانتو بلند می پوشم ولی تهران هر جور دلم بخواد.
البته شوهرم بنده خدا هیچی نمیگه. اگرم بخواد بگه میگه مثلا عزیزم اون مانتو بیشتر بهت میاد اونو بپوش
خانواده شوهرم میگفتن چادر بزار
منم همین مشکل رو دارم ولی همیشه به همسرم یاد آوری میکنم که من تو این دنیا فقط بخاطر تو حجاب میکنم و نظر خودم اصلا حجاب معنی نداره و خدا مرد و زن رو بی حجاب آفرید پس این همه فرق رو فکر مریض آدم ها درست کرده نه خدا
معمولا آقایون وقتی دوستی هر جور بگردی چیزی نمی گن اما به محض اینکه خرشون از پل گذشت شروع می کنن اولش چادر بعد مانتو بعد لباس پوشیده این کوتاهه این تنگه آرایش نکن خط چشمت بلنده لاک نزن و... بعد از سالها شاید یکم درست بشن شاید
منم وقتی با شوهرم ازدواج کردم حجابو در حد معمول میخواست و منم موافقش بودم اما یه ساله وارد بحثهای مذهبی شده و میگه تو قرآن حجاب یعنی فلان. تو رعایت نکنی من بازخواست میشم و واقعا دارم اذیت میشم .لباسایی که پارسال میپوشیدمو نمیزاره بپوشم
با خانم مشاور موافقم
در ازدواج چند سالی باید صبوری کرد تا بالاخره تفاهم ایجاد شه.
من که اوایل سر همه چی مشکل داشتم. حجاب، حرف زدن، غذا و....
ولی با صبوری بالاخره بعد چهار سال همه چی حل شد
الان ۸ سال از زندگی مشترکمون میگذره با دوتا بچه و راضی هستم. خداروشکر
شما هم کمی حوصله بخرج بدید نمیگم مطیع باشید ولی از هر چیزی هم کوه نسازید گاهی سکوت بهترین حربه است
عزیزم اولا بهتر بود همون اول درموردش حرف میزدین و به تفاهم میرسیدین اشتباه از خودتون بود
خودم با یه نفر دوسال بودم واسه همین حجاب تموم کردیم
میتونید یه روز بشینین به تفاهم برسین و واسه همیشه قول بدین بحثشو پیش نیارین. چون همین بحث های کوچیک فاجعه ست
من مرد هستم یادمه سی سال پیش که ازدواج کردم و رفتیم برای خرید اولین لباس فروشی به همسرم گفتم هر چی انتخاب میکنی پوشیده باشه تا الان یکبار نشده که در مورد لباس پوشیدن همسرم تذکر بدم ما خیلی نرمال هستیم خانوادگی و سر باز خانمها هستن تو مهمونیها ولی لباس مناسب .یه مطلبم جالب بدونید که ما ارتباط و رفت و آمد خانوادگی با غیر فامیل نداریم ولی در گذشته من یه دوستی داشتم که میشه بهش بگی رفیق فاب امروزی من چون زمان مجردی خونه برادر بزرگترش میرفتم که متاهل بود بعضا با این دوتا برادر جداگانه رفت وامد پیدا کرده بودم بعد خانم این دوست ما محجبه بود بعد به احترام خانمش زن من هم با سر پوشیده میامد بعد خانم برادرش اصلا ضد حجاب بود بعد خانم من جلوی اونها هم بدون روسری ولی چه اونها وچه خانم من پوشیده و این باعث یک رابطه متعادل شده که من اینهارو آموزش دادم به همسرم و خیلی آداب دیگه
بعد ببخشید احیانا خانم تون خودشون از خودشون نظری نداشتند که همش رو بایستی مطابق نظر شما آموزش داده میشده یا اینکه نظری داشتن و مهم نبوده که اجرا بشه؟! احیانا ناقص العقل که نبودن؟!