دیر آمدن همسر و بدقول بودن

باسلام

من تو زندگیم پست و بلندی زیاد داشتم که خودش یه رمان تا تونستیم عروسی کنیم.

شوهرم پسرعممه پدرم اول مخالف بود بخاطر همین تو عقد و نامزدیمون خیلی سنگ انداختن که نشه ولی ما همدیگه رو دوست داشتیم هنوزم داریم.۶ سال طول کشید دو سال همدیگه رو میخواستیم ۴ سالم عقد و نامزدی الانم دو ساله عروسی کردیم

من ۲۹ سالمه شوهرم ۳۷ سال.

مشکل من اینه که شوهرم زیاد خونه نمیمونه ما عسلویه هستیم اگه مرخصی باشه بریم شهرستانمون میره پیشه دوستاش شبا دیر میاد خونه اینبار من گفتم نمیام تا عادتشو ترک کنه حالا هم میره پیش همکاراش یا شرکت میشینه اونجا شبا هم تا یک و دو به اونا کمک میکنه.

من اصلا غرغرو نیستم خیلی هم به خودم میرسم همیشه با روی خوش و خندون هستم به شوهرمم میرسم رابطه جنسی خوبیم داریم

ولی وقتی دیر میاد عصبی میشم با آرومی بهش میگم درست نیست تا این موقع تنها باشم سرسنگین میشم باهاش یا معذرت خواهی میکنه یا دلیل میاره که چه کاری پیش اومده یا اگه عصبی بشه میگه حوصلم سر میره بشینم تو خونه

میگم بیا بریم بیرون بیا تو خونه یه سرگرمی برای خودمون راه بندازیم جدی نمیگیره

بدقولم هست مثلا میگه یه ربع دیگه میام میشه ۸ تا یه ربع

یا میگه عصر جایی نمیرم ولی تا بیدار میشه میره

منم یه بار عصبی شدم گفتم با چه توکلی بچه بیارم من اعتماد ندارم که تو اون موقع زود بیای خونه ، حرفاتو دیگه باور نمیکنم چون میزنی زیرش

حالا همینو گرفته که تو به من اعتماد نداری منم بچه نمیخوام بچه ای که وقتی من ۵۰ سالمه اون ۱۰ سالشه میخواد بیاد چیکار

واقعا گیج و سردرگمم همشم استرس دارم

هرجا میرم استرس دارم که الان باز میخواد بره یا منو جلو در خونه پیاده میکنه خودش میره پیشه دوستاش دوباره حتی بیرونم برم بهم خوش نمیگذره

دیگه خسته شدم ولی دوستشم دارم 

اونم دوستم داره زیاد به زبون نمیاره ولی رفتارش نشون میده زیاد بغل و بوسم میکنه ولی میگه نمیتونم زیاد به زبون بیارم

میگم اگه دوستم داری چرا اذیتم میکنی چرا پیش من لذت نمیبری میگه نمیتونم تو خونه بشینم

کلافم واقعا

ممنون میشم راهنماییم کنین