احساس ناامنی در زندگی

سلام 

 من سوال ها ی زیادی را اینجا پرسیدم و کم و بیش همیشه بهم درست جواب دادید کتاب زیاد می خونم و روی خودم سعی می کنم کار کنم اما نمی دانم چرا همش فکر می کنم دیگران می خواهند سرم کلاه بذارند و مثلا از عدم اطلاعات من سو استفاده  کنند. همین باعث می شه خیلی خیلی با آدمها بد برخورد کنم دوستان خیلی خوبی دارم یعنی می تونم بهشون اعتماد کنم اما در رابطه با خانواده  شخصی و همسرم و خانواده خودش احساس می کنم شده به دروغ بهم حرفی را می زنند که هدفشون راه بیفته و این من را خیلی آزار می ده احساس می کنم ازم استفاده شده، برای همین به تازگی خیلی نا امن می شوم نمی دانم چی کار کنم با اینکه کار می کنم برای خودم درآمد دارم اما همش می ترسم بی پول بشم و تو خیابون بمونم . پول هام دادم به شوهرم که جمع بشه خونه بخریم اونم واقعا دست نزده بهش اما همش فکر می کنم  نکنه بالا بکشه و من دستم به جایی بند نباشه می شه راهنماییم کنید من دردم دقیقا چیه ؟ بعد من چرا انقدر به خودم هی بند می کنم ! یعنی انگار مغزم باید همیشه ناراحت باشه و حرص بخوره یا به خودم بند می کنم یا به دیگران . انگار باید تو جنگ باشم . البته من قبلا اینطوری نشدم ۴ سال اخیر از زمانی که از اروپا برگشتم و دوست نداشتم برگردم اینطوری شدم یعنی انگار دیگران دنبال ناراحت کردنم هستند البته این را هم بگویم که به خاطر اینکه تو محیط کارم نور چشمی هستم خیلی آدم ها اوایل آزارم دادند خیلی تلاش کردم تا با من خوب شوند و بفهمند که من قرار نیست برم به مدیریت ارشد چوغولی کنم اما الان دیگه به جایی رسیدم که دیگه باور ندارم که باهام خوب هستند و هر کاری میکنند فکر می کنم دیگه واقعا می خواهند ناراحتم کنند در صورتیکه اگر همان کار را اگر ۴ سال پیش می کردند باورم نبود که قصدشون آزار منه . لطفا راهنماییم کنید؟