2794

سلام و عرض ادب، دخترم بسيار به خاله و خانم برادر و مادرم وابسته است جوری كه واقعا این موضوع خيلی آزار دهنده است ، من خيلی حساس شدم و باديدن صحنه هايی از وابستگی دخترم و حركاتش واقعا عصبی ميشم و خيلی خيلی نگران هستم چون اول اينكه دوست ندارم روابط بين اينهارو و ميترسم وابسته بار بياد و منو دوست نداشته باشه و با افزايش سنش من رو نخواد و اونا رو ترجيح بده، كما اينكه الان هم اونارو ترجيح ميده،تقريبا با ٣-٤ نفر مشاور صحبت كردم و موضوع گذر زمان رو مطرح كردند كه در اين مدت من با، بازی و كارايی كه دخترم دوست داره بتونم اين رابطه هارو كمتر كنم و خودم تو اولويت قرار بگيرم،ولی امشب كه به منزل مادرم مهمون بودم و هر سه اون سه نفر حضور داشتند باز هم دخترم خيلی دنبال اونا بود و تمام مدت حضور غيابشون ميكرد و جوری كه به خاله و خانم برادرم اجازه دستشويی نميداد و ميگفت نرو . اين رفتار رو با من هم داره البته وقتی از اون سه نفر كسی نباشه اولويت ١٠٠٪؜ من هستم، من واقعا دنبال راهكار هستم و عاجزانه طلب كمک و راهنمايی دارم؟

اطلاعات تکمیلی

سن ٣٠ جنسیت زن شغل خانه دار وضعیت تاهل متاهل
پاسخ مشاور

مشاور کودک و بین فردی

سلام‌

آیا تایم طولانی رو نزد اونها بوده؟؟ یعنی اونها ازش مراقبت میکردن؟سن دخترتون؟؟در درجه اول رابطه شما و دخترتون بسیار مهم است و باید مورد بررسی دقیقی قرار بگیره...شما در طول روز به مدت ۳۰ دقیقا و سرساعتی مشخص با کودک خود بازی کنید و این ۳۰ دقیقه ۱۰۰ درصد مختص کودک است و اصلا قضاوت و بازخوردی نباید بدهید حتی اگر کار اشتباهی انجام دهد.و انتخاب نوع بازی با خود کودک است استمرار این برنامه کمک به ایجاد  و حفظ عزت نفس کودک خواهد کرد و در بلند مدت بسیار کمک خواهد کرد و شما را مادری باثبات و ارزشمند خواهد دید.در مرحله بعد حتما باید حساسیت خودرا به این مسئله کاهش دهید و در آن موقعیت ک این رفتار را از دخترتون میبینید واکنش منفی حتی با نگاهتان نشان ندهید یعنی در واقع اطرافیان شما هم نباید حساسیت این موضوع را بدانند که به مرور زمان بهتر خواهد بود البته اگر رابطه و تعامل مثبتی با کودک خود داشته باشید بازهم میگویم لازم است دقیقتر بررسی شود تا راهکار دقیقی بشه داد.

تجربه شما

سلام دخترم الان ٢٧ ماهشه، بله ٩ ماه بعد از زايمانم منزل مادرم بودم كه مدام آنهارو ديده و گاهی هم كه من كاری داشتم و نبودم پيش مامانم بوده كه هميشه خانم برادرم اونجا بوده و خاله خودمم كه مدام در رفت و آمد، جديدا من خيلی به دخترم تذكر دادم و قبل رفتن به خونه اونا باهاش اتمام حجت ميكنم و حتی اين اواخر كه ميدوه ميره دنبالشون و صداشون ميكنه اجازه اينكارو بهش نميدم و برش ميگردونم ، در كل عرصه خيلی بهش تنگ شده و خودمم هم تا منزل مادرم نميرم چون اونا هميشه اونجا هستند و سعی كردم خيلی كمتر و كوتاه تر اونا رو ببينه. الان تقريبا يک هفته ست كه دخترم بعضی از ساعات شبانه روز تو بعضی از روزها پلک ميزنه، حالا خيلی نگرانم كه تيک پيدا كرده باشه و اين بلا رو من سرش آوردم، نميدونم ديگه چيكار كنم از طرفی نميخوام اين وابستگی رو از طرفی هم ميترسم از آسيب های روانيش. چيكار كنم؟