بدقولی همسر در دوران عقد

سلام ۱۹سالمه شوهرم ۲۶ دو سال و نیمه عقدم تو شهرستانیم و شوهرم مال یک روستا دیگه است من مال یک روستا دیگه فاصله روستاها با هم ده دقیقه است فاصلشون تا شهرم ده دقیقه قبل ازدواج من شرط گذاشتم باید بیان روستای ما خونه درست کنه.من شرایطم خیلی خوب بود و تقریبا هر کی میخواست ازدواج کنه منو زیر نظر میگرفت اما من عاشق شوهرم شدم خانوادم مخالف ازدواجم بودن ولی من گفتم اگه شرطمو قبول کنه الا بلا همین اگه نکنه جواب رد میدم که اونا هم با کله قبول کردن و‌ منو مطمئن کردن میان روستای ما منم به خاطرش جلو همه واستادم گفتم فقط همین.خواستیم وارد محضر کنیم شرطو که پدر همسرم مخالفت کرد گفت نه ولی خود شوهرم میگفت عیبی نداره بنویسین بابام دید خود پسر راضیه گفت اصل خودشه که راضیه لازم نیست وارد برگه بشه حتما و کوتاه اومد و کتبی نشد حالا که گذشته شوهرم میگه به هیچ عنوان نمیام روستای شما البته چند بار راضیش کردم ولی با دخالت پدرش منصرف شد دوباره الانم که میگه میخوام تو شهر خونه بخرم ولی من میگم نه تو قول دادی و من رو حساب قولت زنت شدم اینکار نامردیه ولی فایده نداره همش بهونه الکی میاره میگه من اونجا کسی رو نمیشناسم خوشم نمیاد و از این حرفا حالا من چیکار کنم خانوادم میگن باهاش قهر کن جوابشو نده باهاش نرو مسافرت( آخه خودشم اصلا با خانواده ما جایی نمیاد و تو مجلس های ما شرکت نمیکنه) میگن به حرفش گوش نکن اما من طاقت نمیارم و کم میارم چند بار تهدید به طلاقش کردم به نظرتون من حق دارم پافشاری کنم سر حرفم؟ چیکار کنم که راضیش کنم؟ چیکار کنم دخالت پدرش و بقیه رو قطع کنم؟ چه جوری بهش بفهمونم نامردیه کارش و من نمیتونم با آدم نامرد دروغگو زیر یک سقف برم؟درسته باهاش قهر کنم؟ باهاش جایی نرم مثل خودش؟

مرسی