سلام دوست عزیزم
یادداشت شما رو خوندم و درک میکنم اینکه شما علیرغم تلاشهاتون نمیتونید مسائل بین همسر و مادرتون رو حل و فصل کنید، چقدر میتونه براتون ناخوشایند باشه. خصوصا که به نظر میرسه به خاطر همکاری خانواده در نگهداری از فرزندتون، احساس فشار بیشتری میکنید برای رفع ناراحتیها.
نکتهی دیگر این هست که شما لذت بردن از زندگی، حفظ روحیه، بچهداری و ... رو مرتبط میدونید به حل و فصل مسائل بین مادر و همسرتون. یعنی تا این دو عزیز، طبق استانداردهای شما با هم رفتار نکنند، خیالتون راحت نمیشه و نمیتونید از زندگی لذت ببرید.
مشابه همین رفتار رو در مادرتون توصیف کردید: ایشون از اینکه در ازدواج شما، انتظاراتشون از جانب همسر شما برآورده نشده و رسوم مطلوبشون اجرا نشده، ناراحت هستند و کماکان این ناراحتی رو با رفتار سردشون دارن نشون میدن. و انتظار دارند همسر شما طبق انتظاراتشون رفتار کنند.
توصیهای که بتونید از همسر و مادرتون بخواهید براتون ندارم! اما برای خودتون میتونم پیشنهاد کنم که خودتون رو از وسط این ماجرا کنار بکشید! چطور فکر میکنید که شما باید این اختلاف نظرها رو حل و فصل کنید؟ آیا اصلا تمام اختلاف نظرهای بین دو نفر لزوما میتونن رفع بشن؟ اون هم وقتی که هیچکدوم از اون دو نفر، قصد تغییر دادن خودشون رو ندارند و یک نفر سوم داره به تنهایی تلاش میکنه!
به خدای بزرگ میسپارمتون
تجربه شما
اولین نفری باشید که نظر میدهید