سلام دوست عزیزم
از صحبت هاتون مشخصه که شرایط براتون ناراحت کننده است. خیلی خوبه که این رو راجع به همسرتون می دونین که قابلیت صحبت کردن در این مورد رو الان نداره.
همسر شما بنا به دلایلی که من نمی دونم با مادر و خانوادش ارتباط خوبی نداشته و به نظر میاد که تمام محبت ها و توجهی رو که به خانوادش باید می داشته یک جا صرف شما کرده .محبت خانواده و محبت همسر دو چیز جدایی هستند که ایشون هر دو رو معطوف به شما کرده. حالا بعد از مدت ها با یک سفر شما و صحبت هایی که گفتین پای تلفن شده و من اطلاعی از آنها ندارم نظرش برگشته و آشتی کرده که این هم می تونه نکته مثبتی باشه هم منفی.
موضوعی که شما گفتین و حرف هایی که همسر شما بعد از ارتباط دو باره با خانواده اش به شما زده هم می تونه مهم باشه هم نه خیلی .من روایت شما رو با توجه به دید شما شنیدم در نتیجه کمی حکم قطعی دادن در این رابطه سخت میشه.
اما نکته ای که شما بهتره که بهش توجه بکنید این است که در باره رابطه همسرتان با خانواده اش مداخله ای نکنید و نظری هم ندهید چه رابطه خوب باشه و چه بد، این رابطه مال ایشون هستش. برای اینکه روی رابطه شما تاثیر منفی نداشته باشه بهتر است که کنار یک گوشه بایستید و نگاه کنید.
حرف هایی که همسرتان به شما زده ناراحت کننده بوده و شاید هر کسی دیگر هم بود ناراحت می شد و حق ناراحتی دارین اما تا یک حدی. شما با مرور کردن این حرف ها فقط به خودتون آسیب می زنید. شاید همسر شما توی ناراحتی این حرف ها رو زده شاید هم قصد ناراحت کردن شما را داشته چون احساس کرده که شما اون رو ناراحت کرده این. در هر صورت شما یک مادر هستین و باید به فکر سلامتی خود و بچه تان باشید. هر وقت این افکار به شما حمله ور شدند سریع سعی کنید به چیز دیگری فکر کنید یا کتابی بخوانید یا فیلم ببینید یا هر چیز دیگری که حواستان را از آن افکار پرت کند. این ناراحتی ها در وهله اول به شما آسیب می رساند و اگر شما را ضعیف کند به نتیجه دلخواه این افکار رسیده اید.
این کینه ها و ناراحتی ها را دیگران در شما کاشته اند اما شما با فکر کردن به آنها دارین رشدشون میدین.
موفق باشید
تجربه شما
اولین نفری باشید که نظر میدهید