گزارشات تلفنی مادرشوهرم

سلام. من طبقه پایین خونه پدرشوهرم زندگی میکنم. باشوهرم تاحالا دعوا و ناراحتی و بحث نداشتیم و ۴ ساله ازدواج کردیم و یک ساله که برای زندگی اومدیم خونه مادرشوهرم. شوهرم که میره سرکار بهم میگفت پرده ها رو بکش مامانم اگه اومد وانمود کن خونه نیستی. چون میاد حرف نامربوط میزنه. دایم مادرشوهرم پای تلفنه و با اون برادرشوهرم برای ما تصمیم میگیرن و میبرن و میدوزن. منم میبینم ایشون اخلاقای بدی داره سعی میکنم سرگرم کارهای خودم باشم. زنگ بزنه جواب نمیدم و سیم تلفن رو میکشم. تا شوهرم میاد بهش میگه زنت نیست. بعدم اگه یه چیزی بگم مال خودم باشه و بخوام بگیرم میگه زنت پیغام داده. کلا یه جور دیگه ای داستان رو تعریف میکنه. شوهرم البته مادرش رو میشناسه ولی ناراحت میشه. منم یه هفته ای هست دیگه نمیرم خونشون. سعی میکنم تو حیاط و پارکینگ وقتی برم که نیستن. کلا منو چک میکنه من بهم برمیخوره ۲۷ سالمه. حرف دیگران رو میاد بهم میگه میگه درباره ات اینو گفتن. منم از رو ادب جواب نمیدم. موقعیت اقتصادی هم خوب نیست که از اینجا برم. تو رو خدا کمکم کنید ما فقط تنها تلخی زندگیمون این خانوم و کاراشه