2794

سلام من پدر و مادرم فوت شدند. ازدواج که کردم رفتم شهرستان محل زندگی شوهرم. اونجا فقط مادرشوهرم بود و دخترش که طلاق گرفته بود . من و شوهرم خیلی عاشق هم بودیم شوهرم از همه لحاظ عالی بود. اما مادرش و خواهرش تا تونستن بین ما دعوا و جدائی انداختن.باز من کوتاه اومدم و با هزار روش شوهرمو حفظ کردم که زندگیم نپاشه. الانم دوتا دختر دارم. شوهرم دیگه مثل سابق نیست سرد شده منم همین طور. شوهرم همش میگه تو دوران عقد فلان کارو کردی یا تو. گذشته فلان حرف رو زدی درصورتی که تمام دعواهای ما رو مادرش درست کرد. منم گاهی از حقم دفاع میکردم و جوابی میدادم و شوهرمم این یکی دو سال خیلی بهم ظلم کرده. منو کتک زده. همش میگه من فقط بخاطر بی کسیت تورو نگه داشتم. دیگه نمیدونم چیکار کنم..خیلی هم عصبی هست. اصلا نمیشه باهاش حرف زد. دیشب دعوا شد میگه من دارم تحملت میکنم. نمیخوام ببینمت!

اطلاعات تکمیلی

سن ۳۵ جنسیت زن شغل خانه دار وضعیت تاهل متاهل
پاسخ مشاور

مشاور خانواده

سلام دوست خوبم 
با توجه به شرایط زندگی، علاقه ای که از طرف شما و ایشون برای ادامه زندگی وجود داره ،آینده فرزندانتون،چگونگی برخورد و حمایت خانواده شما و سنتون و مهم تر از همه شخصیت و روحیاتتون میتوانید در مورد ادامه دادن یا ندادن زندگی با ایشون تصمیم گیری کنید ،ببینید در آینده اگر ایشون در زندگی شما باشند شرایط بهتری خواهید داشت یا اگر نباشند ،همه جوانب رو در نظر بگیرید و برای تصمیم گیری بهتر است که با یک روانشناس ملاقات حضوری داشته باشید 
 

تجربه شما

اولین نفری باشید که نظر میدهید